Sunday, October 28, 2012

Large

Thursday, October 25, 2012

کارخانه اسلحه سازی سپاه در سودان منهدم شد

Large

Wednesday, October 24, 2012

ایران

«قزوین در ۲۰ ماه اخیر به اندازه ۲۰ سال اعدامی داشته است»

سحرگاه سه‌شنبه ۳ نفر به جرم قاچاق و نگهداری مواد مخدر در قزوین به دار آویخته شدند. معاون دادستان قزوین ضمن اعلام این خبر گفته است که تعداد اعدام شدگان ۲۰ ماه اخیر از مجموع ۲۰ سال گذشته بیش‌تر بوده است.
معاون دادستان عمومی و انقلاب قزوین، در یک کنفرانس خبری که بعد از ظهر روز سه‌شنبه (دوم آبان، ۲۳ اکتبر) برگزار شد، خبرداد که بامداد همین روز سه نفر در قزوین به جرم قاچاق و نگهداری مواد مخدر اعدام شده‌اند. به گفته محسن کرمی، در سال گذشته ۹ نفر و در ۹ ماهه نخست سال‌جاری خورشیدی نیز ۱۲ متهم به قاچاق یا نگهداری مواد مخدر در قزوین به دار آویخته شده‌اند.

یک‌روز پیش از اعدام سه زندانی در قزوین، خبرگزاری‌های داخلی از اعدام ۱۰ نفر در شهرهای دیگر ایران خبر دادند.

معاون دادستان قزوین، افزایش اعدام‌ها را نشانه «عزم راسخ و جدی مجموعه دستگاه قضا و پلیس برای برخورد با سوداگران مرگ» دانست و با سربلندی اعلام کرد که تعداد افرادی که در یک سال و نه ماه اخیر در قزوین به دار آویخته شده‌اند، از مجموع اعدام شدگان دو دهه هفتاد و هشتاد بیشتر بوده است.

به‌گفته محسن گرمی در سال گذشته خورشیدی تنها در قزوین ۱۰۰ نفر از متهمان مواد مخدر به اعدام محکوم شده‌اند، اما احکام برخی از آن‌ها در مرحله تجدید‌نظر یا ادامه دادرسی لغو شده است.

ناکامی ایران در مبارزه با مواد مخدر

در حالی که نماینده دادستان قزوین افزایش اعدام‌ها را نشانه عزم راسخ برای برخورد با قاچاقچیان می‌داند، آمارها و اظهارات مقام‌های دیگر نشان می‌دهد که گسترش اعدام‌ها، به  مبارزه با مواد مخدر کمکی نکرده است.

تیرماه امسال محمدباقر ذوالقدر معاون قوه قضائیه در همایش روز جهانی مبارزه با مواد مخدر اعلام کرد که تنها در سال ۱۳۹۰ خورشیدی نزدیک به ۳۰۰ هزار پرونده مرتبط با مواد مخدر در ایران تشکیل شده است. به‌گفته ذوالقدر، تعداد پرونده‌ها در سال ۱۳۹۰ هفت درصد بیش از سال قبل بوده است.

فقر، بیکاری و بی‌چشم‌اندازی جوانان را به سوی مواد مخدر سوق می‌دهد. فقر، بیکاری و بی‌چشم‌اندازی جوانان را به سوی مواد مخدر سوق می‌دهد.
ذوالقدر همچنین به صراحت گفت:«ایران به یکی از صادرکنندگان مواد مخدر روان‌گردان تبدیل شده و این مسئله به حیثیت کشور لطمه زده است.»
پیش از معاون قوه قضائیه، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر اعلام کرده بود که روزانه به‌طور متوسط ۶۱۲ پرونده مرتبط با مواد مخدر تشکیل می‌شود.

ماموران مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۰ در مجموع ۴۸۰ تن مواد مخدر کشف کردند. براساس آمارهای جهانی پلیس تنها قادر به کشف ۲۰ تا ۴۰ درصد مواد مخدری است که در سطح هرجامعه توزیع می‌شود.

افزایش شدید تعداد زندانیان

شورای تشخیص مصلحت نظام در سال‌های اخیر کمیته‌ای به نام "کمیته مستقل مبارزه با مواد مخدر" تشخیص داده است. علی هاشمی رئیس پیشین ستاد مبارزه با مواد مخدر ریاست این کمیته را به‌عهده دارد. او تیرماه امسال گفت:«در سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۹ خورشیدی، ایران به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت هفت زندانی داشت. اما این رقم اکنون به ۲۵ نفر رسیده است.»

احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران روز دوشنبه (۲۲ اکتبر، اول آبان) در نیویورک اعلام کرد که در هشت ماه نخست سال‌جاری شمسی بیش از ۳۰۰ مورد اجرای احکام اعدام در ایران به ثبت رسیده است، اما امکان دارد تعداد اعدام‌ها بیش از این هم باشد.

صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه ایران به تازگی اعتراض به اعدام را "تعرض به قوانین اسلام" دانسته است.


Monday, October 22, 2012

سحرگاه خونین دوشنبه 22.10.2012

سعيد صديقي و نه نفر از محکومين به اعدام٬ از جمله يک پدر و پسر را سحرگاه خونين دوشنبه اعدام کردند و به خانواده ها گفتند به کهريزک رفته و پيکرها را تحويل بگيرند.
خانواده ها و مردم حاضر در محل تا آخر جنگيدند و رژيم با تهديد به تيراندازي هم نتوانست آنها را پراکنده شد. اين يک نقطه عطف در جنبش عليه اعدام در ايران بود!
اين اعدام براي جمهوري اسلامي ايران گران تمام شد و گران تمام ميشود٬ اولين بار در تاريخ ...
مبارزه عليه اعدام٬ خانواده هاي محکومين عادي : " متهمين مواد مخدر" تا لحظات آخر جنگيدند٬ از درب بيت رهبري يعني مرکز اصلي سازماندهي جنايت و رذالت اسلامي تا در زندان اوين٬ صدها نفر بارها تجمع کرده و در روز يکشنبه که خبر اجراي حکم اعدام پخش شد٬ تا بعد از اجراي حکم٬ مردم اين مراکز را اشغال کرده و اعلام تحصن کرده بودند.
جمهوري اسلامي ايران و رهبر خونخوارش خامنه اي دستور شليک گلوله به مادران و پدران و وابستگان اين اعداميها را داد و در حاليکه مزدوران انسانکش گارد بيت رهبري٬ نيمه شب گلوله را بطرف سينه مادران داغدار گرفتند٬ يک مادر قهرمان در اين ميتينگ سينه اش را جلوي گلوله گرفت و گفت: "اگر جرات ميکني شليک کن" !
اين يک نبرد جانانه٬ نبرد مهم و يک نقطه عطف در مبارزه عليه اعدام در ايران بود.
براي خامنه اي ضحاک اسلامي که روزانه بايد چند نفر قرباني شوند تا اين کاخ ستم و جور اسلامي سرپا بماند٬ روز گذشته ٬ يک روز مهم بود. اينها با ديدن اين جنگ و نبرد قهرمانانه خانواده ها و مردم حاضر در محل٬ بار ديگر جرات نخواهند کرد دسته جمعي جوانان را رديف کرده و با زدن اتهام " مواد مخدر" و يا اتهامات ديگر از اين نوع آنها را قرباني کنند و انتظار داشته باشند کسي حرفي نزند و کاري نکند. جمهوري اسلامي ايران در زندانهايش ٣۲۰۰ نفر جوان ايراني وافغانستاني را به گروگان گرفته و با زدن مهم " مواد مخدري" هر گاه که لازم ديد٬ هر گاه که زمينه اعتراض در شهري زياد است٬ براي زهر چشم گرفتن از جوانان اينها را رديف کرده و ميکشد. . اين بار خانواده هاي محکومين به اعدام راه نشان دادند. دسته جمعي بايد اقدام کرد و مقابل در سردمدار و رهبر جلادان بايد رفت. بايد کاري کنيم آب خوش از گلوي اين جانيان پايين نرود.
کميته بين المللي عليه اعدام به همه اين خانواده ها به مادران و پدراني که داغدار شدند٬ به خانواده هايي که امروز داغدار عزيزان خود هستند٬ به خانواده سعيد صديقي صميمانه تسليت ميگويد. در عين حال ما به همه اين خانواده ها درود ميفرستيم. آنها لايق بيشترين حمايت و ابراز همدردي شما مردم ايران هستند. بهر طريق ممکن به ديدار اين عزيزان شتافته و آنها را در اين روزهاي سخت تنها نگذاريد.
کميته بين المللي عليه اعدام از همه سازمانها و نهادها و شخصيت هايي که بويژه با علني شدن اين موج اعدامها و همياري خانواده سعيد صديقي در جريان جزييات اين واقعه قرار گرفته و صداي دردمند مادر سعيد را در دنيا مخابره کرده و عليه اين اعدامها اعتراض کردند٬ درود ميفرستد.
ما از اين طريق به شيرين عبادي که اين روزها لام تا کام در مورد اين اعدام دسته جمعي حرف نزد و در نامه سرگشاده اش به احمد شهيد نيز ٬ کلمه اي در مورد اين اعدام ها و در مورد سعيد صديقي که صداي مادرش نفس را در سينه هاي مردم در سراسر جهان حبس کرد٬ حرف نزد٬ ميگوييم که اگردر اين موارد حرفي براي گفتن ندارد٬ بهتر است مارک " دفاع از حقوق بشر" را از سينه کنده و در جايي پنهانش کند!
کميته بين المللي عليه اعدام جنايت هولناک اعدام ده نفر در زندان اوين را که ساعاتي قبل اتفاق افتاد٬ بشدت محکوم کرده و از همگان دعوت ميکند که به جنبش عليه اعدام پيوسته و دسته جمعي کاري کنند که حکومت خونريز اسلامي جرات نکند بيش از اينها جنايت کند.
يکبار ديگر مراتب همدردي عميق ما نثار خانواده هاي محترمي است که تا آخرين لحظات جنگيدند!
مرگ بر حکومت اسلامي
زنده باد جنبش عليه اعدام
کميته بين المللي عليه اعدام
۲۲ اکتبر


Monday, October 15, 2012

اگر حکومت ما آنقدر بی ثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود، همان بهتر که زودتر برود 
فردریک کبیر ،که از سال ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ بر کشور آلمان حکومت می کرد
معتقد به آزادی اندیشه بود و رشد فکری مردم را در گرو آن می دانست.
او یک روز سوار بر اسب با همراهانش از یکی از خیابان های برلین می گذشت،
گروهی از مخالفان اعلامیه تند و تیزی علیه او بر دیوار چسبانده بودند.
فردریک آن را به دقت خواند و گفت: “بی انصاف ها چقدر اعلامیه را بالا چسبانده اند  ما که سوار اسب هستیم آن را به راحتی خواندیم ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت می افتند. آن را بکنید و پایین تر بچسبانید تا راحت تر خوانده شود”.
یکی از همراهان با حیرت گفت: “اما این اعلامیه بر ضد شما و اساس امپراتوری است”.
فردریک با خنده پاسخ داد: “اگر حکومت ما واقعا به مردم ظلم کرده و آنقدر بی ثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود همان بهتر که زودتر برود و حکومت بهتری جای آن را بگیرد، اما اگر حکومت ما بر اساس قانون و نیک خواهی و عدالت اجتماعی و آزادی بیان و قلم است مسلم بدانید آنقدر ثبات و استحکام دارد که با یک اعلامیه از پا نیفتد.


Saturday, October 13, 2012

افشاگری

محسن فخری زاده ٬ کسی که در زیر سایه های سیاه رژیم مخفیست. او پدر بمب اتمی ایران است. تلویزیون مردم با همکاری  حمید رضا ذاکری٬ مامور سابق وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی رژیم برنامه ای را تهیه کرده اند که به افشاگری وی و سیاستهای مخفی رژیم جمهوری اسلامی می پردازد.ویدیو را میتوانید از لینک ذیل مشاهدهفرمایید.

Wednesday, October 10, 2012

october 10 international day
against the death penalty

Sunday, October 7, 2012

Large

Friday, October 5, 2012

سازمان مجاهدین خلق از اسرائیل تقلید می کند؟ یا اسرائیل از سازمان مجاهدین خلق ؟
.
... وزیر خارجه اسرائیل اعلام می کند نوبت بهار ایرانی است . سازمان مجاهدین خلق به سرکردگی مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو ، اعلام می کنند،** برای شروع بهار ايرانی آماده می شويم. موضوع بعدی مربوط به قطع رابطه دیپلماتیک و بسته شدن سفارت کانادا در ایران ، بسته شدن سفارت ایران در کانادا . در رابطه با این موضوع فقط دو جریان موضع گیری کردند *** در این موضع گیری از هول حلیم توی دیگ افتاده اند ، که خودشان هم نمی دانند چه می گویند صغرا و کبری را به هم بافته اند ، با کلمات گنده گنده و قلمبه خواسته اند فقط حرفی زده باشند . به قسمتی از این موضع گیری توجه کنید : روابط دیپلوماتیک و اقتصادی با این رژیم تنها علیه منافع مردم ایران و صلح و آرامش در منطقه و جهان است و ...
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، پنجم اکتبر 2012
لینک به منبع

سوالی است که ممکن است بنظر دوستان خنده دار بیاید ، اما واقعیت دارد . به چند مورد از هزاران مورد که اتفاق افتاد اشاره می کنم . البته تاکنون از این موارد زیاد پیش آمده نمی دانم چقدر تا به حال توجه کرده باشید .

* وزیر خارجه اسرائیل اعلام می کند نوبت بهار ایرانی است . سازمان مجاهدین خلق به سرکردگی مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو ، اعلام می کنند،** برای شروع بهار ايرانی آماده می شويم

موضوع بعدی مربوط به قطع رابطه دیپلماتیک و بسته شدن سفارت کانادا در ایران ، بسته شدن سفارت ایران در کانادا . در رابطه با این موضوع فقط دو جریان موضع گیری کردند *** در این موضع گیری از هول حلیم توی دیگ افتاده اند ، که خودشان هم نمی دانند چه می گویند صغرا و کبری را به هم بافته اند ، با کلمات گنده گنده و قلمبه خواسته اند فقط حرفی زده باشند . به قسمتی از این موضع گیری توجه کنید : روابط دیپلوماتیک و اقتصادی با این رژیم تنها علیه منافع مردم ایران و صلح و آرامش در منطقه و جهان است و از سایر کشورها به ویژه کشورهای اروپایی و کشورهای منطقه خواست با پیروی از ابتکار عمل کانادا و قطع تمامی مراودات خود با این رژیم، آن را در سرکوب و تروریسم و دستیابی به سلاح اتمی کمک نکنند. رژیم ایران، «بانکدار مرکزی تروریسم»، تاکنون از روابط دیپلوماتیک با کشورهای جهان و به ویژه کشورهای صنعتی برای توجیه سرکوب و جنایت، دستیابی به تکنولوژی پیشرفته به طور خاص اتمی و صدور تروریسم بهره برداری کرده است. سه عنصری که تکیه گاه اصلی ملایان برای ادامه حکومت ننگین‌شان است.
مریم رجوی گفت: قطع رابطه با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران و ایستادن در کنار مردم ایران و به رسمیت شناختن مقاومت مردم ایران برای تغییر این رژیم قرون وسطایی تنها راه خلاصی از یک رژیم بنیادگرا و تروریست مجهز به بمب اتمی است .

اسرائیل هم از اینکه روابط دیپلماتیک ایران با کانادا قطع شده استقبال کرد و یک سری کلمات سرهم کرد که مجاهدین قبول دارند .

دکتر طارق الهاشمی که قبلا نایب رئیس جمهور عراق به حساب می آمد ، اما در عمل فرمانده و سازمانده ترور های بزرگ در عراق بوده که محکوم به اعدام شده است پس از حکم اعدام وی در دنیا فقط دو مورد بود که این عمل را محکوم کردند یکی سازمان مجاهدین خلق بود . دیگری دولت اسرائیل بودکه برایشان حذف و اعدام این فرد خوشایند نبود. فرقه رجوی این رهبر تروریستی را این طور معرفی می کند ****( طارق الهاشمی از برجسته ترین رهبران ملی و منتخب مردم عراق است !!) معلوم نیست پس چرا مردم عراق نصبت به این حکم چرا اعتراضی نکردند .

*http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/10/121004_l20_kf_israel_iran.shtml

**http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=116391

  ***http://www.maryam-rajavi.com/index.php?option=com_content&view=article&id=761:2012-09-07-17-53-24&catid=16:2009-08-05-07-59-06&Itemid=48

****http://www.iranncr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=1635:2012-09-09-17-59-42&catid=36:1390
 
--------
همچنین
http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=13532

بزرگترین پیروزی یا بزرگترین ذلت و خواری برای سازمان مجاهدین خلق
.
... این خانم هم مانند رجوی و قجر عضدانلو در دنیای رویائی خود سیر می کند، طی این چهار سال گذشته افرادی که دستگیر شده اند چند نفر از هوادران شما بودند آیا به اندازه انگشتان یک دست می شود؟بقیه حرف ها پیش کش شما باد. با وقاحت تمام در رسانه ها دروغ می گویند و فکر می کنند که با دسته کورها طرف هستند. این لیست دو دست آورد برای فرقه رجوی داشت : اول اینکه دست آنها باز شد برای جمع آوری و گرفتن پول از لابی های صهیونیستی شان و داشتن رابطه مستقیم ،دیگر سیاست بازانی راکه اجاره می کردند آنها مورد پی گرد قانونی امریکا قرار نمی گیرند. دوماً دست آورد هم کمک کرد که بدون به کشتن دادن افراد اسیر در عراق آنها ابرومندانه اردوگاه اشرف را ترک کنند ...
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، دوم اکتبر 2012
لینک به منبع

وقتی که خروج از لیست تروریستی امریکا برای سازمان مجاهدین خلق تبدیل به بزرگترین پیروزی می شود، پس آن همه دم زدن از خلق، انقلاب، ایران، مبارزه با امپریالسم،چه می شود؟کجا می رود؟

اگر سازمان مجاهدین خلق بخصوص مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو به اندازه سر سوزنی هویت و ماهیت ایرانی بودن داشتند،اینطور این ذلت و خواری ها را برای خود بزرکترین پیروزی قلم داد می کردند.در واقع امرمسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو که عنوان رهبران اول این فرقه مسیر و راه خود را گم کرده اند. دقیقا نمی دانند که دنبال چی هستند و سر از ناکجا آباد در آورده اند.نمونه ای از صدها نمونه آن که سخنگویان، سران طراز اول این فرقه در مصاحبه های که با آنان شده است توجه بفرمائید. در تاریخ ….. کانال تلویزون 24 فرانسه با دولت نوروزی یکی از سران طراز اول و سخنگوی اصلی این فرقه در امریکا که بفرانسه آمده است انجام داده .

مجری سوال می کند.: چرا خروج از ليست تروريستی اين قدر مهم بود؟
دولت نوروزی: همان طوری که شايد بدانيد اين بزرگترين پيروزی و دستآورد برای اصليترين جنبش اپوزيسيون مردم ايران عليه ديکتاتوری مذهبی در ايران است. سالهای متمادی از کارزار قانونی و سياسی عليه اين دروغپردازی توسط رژيم ايران، اين اقدام نامشروع که همه گونه محروميت و محدويت عليه جنبش اصلی اپوزيسيون اعمال کرد، اکنون برداشته شده است. لذا اين اين يک دست آورد عمده است.
این سوال پیش می آید مگر دولت بریتانیا در سال 2008 و اتحادیه اروپا در سال 2009 نام سازمان مجاهدین خلق را از لیست تروریستی خود بیرون نیاوردند. در این 4 سال در اروپا چه دست آوردی داشتند؟ در اروپا که هیچ گونه محدودیت نداشتند. آنقدر دستشان باز بود که اعضاء جدا شده خود را در کشور های مختلف اروپائی بشدت مورد ضرب وشتم قرار می دادند مورد تهدید جانی قرار می دادند ، بهجلسات و اکسیون های مخالفین حمله می کردند بدون آنکه مورد پیگرد قانونی قرار بگیرند . این آزادی عمل را از کجا بدست آوردند .

سوال دوم خبرنگار خیلی جالب است و جوابی که سخنگو می دهد مرغ پخته را بخنده می اندازد . مجری: شما الآن چه کاری می توانيد بکنيد که قبلاً نمی توانستيد؟
دولت نوروزی: البته روشن است و همان طوری که شايد بدانيد، در نتيجه اين ليست گذاری، آنها فقط به بی اعتبار کردن اين جنبش اصلی مبادرت نمی کردند، بلکه تلاشی از سوی رژيم ايران بود تا دست به همه نوع توطئه عليه اپوزيسيون اصلی بزند، خصوصاً عليه ۳۴۰۰ مخالف ايرانی در اشرف در عراق که بيش از 26سال است در عراق زندگی می کنند و تا کنون دو بار توسط دولت مالکی به بهانه بودن در ليست تروريستی آمريکا مورد حمله قرار گرفته اند. به عبارت ديگر اين به نوعی برای مشروع کردن حملات و قتل و استفاده از خشونت برای آنها عليه ساکنان مطلقاً بی دفاع چه مرد و چه زن بود. از يک موضع ما بايد از حقوق آنها در برابر قانون بی المللی دفاع کنيم و مانع شويم که عراقيها از اين بهانه برای انجام خشونتهای هولناک مشابهی که طی چهار سال گذشته انجام داده اند، باز هم استفاده کنند. خروج از ليست همچنين مانع دادن دست باز به رژيم ايران و ديکتاتوری مذهبی حاکم بر ايران برای پيش بردن دستگيريهای خودسرانه، شکنجه و اعدام عليه دهها هزار تن از هواداران و طرفداران اين جنبش خصوصاً دانشجويان دانشگاهها و بخش روشنفکر و آکادميک ايران که خواستار آزادی و دموکراسی عليه ديکتاتوری مذهبی هستند می شود. بنابراين ما ترديدی نداريم که با برداشتن اين مانع، واقعيت در حقيقت پديدار خواهد شد و مانع پيش بردن سياست استمالت که به رژيم ايران کمک می کند به سرکوب خود و حکومت ترور در ايران ادامه دهد، می شود.

این خانم هم مانند رجوی و قجر عضدانلو در دنیای رویائی خود سیر می کند، طی این چهار سال گذشته افرادی که دستگیر شده اند چند نفر از هوادران شما بودند آیا به اندازه انگشتان یک دست می شود؟بقیه حرف ها پیش کش شما باد. با وقاحت تمام در رسانه ها دروغ می گویند و فکر می کنند که با دسته کورها طرف هستند .

این لیست دو دست آورد برای فرقه رجوی داشت : اول اینکه دست آنها باز شد برای جمع آوری و گرفتن پول از لابی های صهیونیستی شان و داشتن رابطه مستقیم ،دیگر سیاست بازانی راکه اجاره می کردند آنها مورد پی گرد قانونی امریکا قرار نمی گیرند. دوماً دست آورد هم کمک کرد که بدون به کشتن دادن افراد اسیر در عراق آنها ابرومندانه اردوگاه اشرف را ترک کنند.

خبرنگار دو سوال واضح و مشخص کرد. چرا خروج از ليست تروريستی اين قدر مهم بود؟

سوال بعدی : شما الآن چه کاری می توانيد بکنيد که قبلاً نمی توانستيد؟

این همه صغرا و کبری بافت اما از جواب دادن طفره رفت

-------------
همچنین
http://www.iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=13487

مروی بر کارنامه سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی)، زمانی که در لیست تروریستی امریکا بودند
.
... آن زمان مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلودر عراق مستقر بودند، مسعود رجوی در سالن نشست قرارگاه باقرزاده، بالای سن با کلت اهدائی صدام حسین دست به کمر زده بود، برای دولت امریکا رجز خوانی و خط نشان می کشید. با این مضمون حالا ما را می ترسانید، در یک لیست تروریستی با عوامل خود قرار می دهید، یک لیست سهل است. در صد لیست قرار بدهید. ما کسی هستیم که در مقابل 40 صفحه گزارش وزارت خارجه شما 400 صفحه جواب دادیم. بروید این بچه بازی ها را در جائی دیگر در بیاورید.) در11 سپتامبرکه برج های دوقلورا القاعده منهدم کرد، سازمان مجاهدین در سالن باقرزاده جشن پایکوبی راه انداخته بودند،مجدد رجز خوانی های مسعود رجوی برای امریکا شروع شد ...



محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، بیست و هشتم سپتامبر 2012
لینک به منبع

وزارت خارجه امریکا هم چشم خود را بر عمل کرد قبل از 2003 سازمان مجاهدین بسته است و می گوید بعد از سال 2003 آنها کار تروریستی انجام نداده اند بلکه در خدمت افشاء سیستم اتمی ایران قدم بر می داشتند و فعالیت می کردند. این برای اولین بار نیست که امریکا از آنها به خاطر خوش خدمتی ها یشان اشاره می کند . دوهفته قبل هم یک مقام امنیتی اسرائیل با کانال تلویزونی arte فرانسه مصاحبه داشت به این جنبه از وطن فروشی های مجاهدین اشاره و تعریف و تمجید می کرد.

در سال1997 دولت امریکا سازمان مجاهدین خلق را در لیست تروریستی قرار داد. پس از آن به اتحادیه اروپا هم پیشنهاد کردند که آنها هم نام سازمان مجاهدین خلق را در لیست تروریستی قراردادند. آن زمان مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلودر عراق مستقر بودند، مسعود رجوی در سالن نشست قرارگاه باقرزاده، بالای سن با کلت اهدائی صدام حسین دست به کمر زده بود، برای دولت امریکا رجز خوانی و خط نشان می کشید. با این مضمون حالا ما را می ترسانید، در یک لیست تروریستی با عوامل خود قرار می دهید، یک لیست سهل است. در صد لیست قرار بدهید. ما کسی هستیم که در مقابل 40 صفحه گزارش وزارت خارجه شما 400 صفحه جواب دادیم. بروید این بچه بازی ها را در جائی دیگر در بیاورید.) در11 سپتامبرکه برج های دوقلورا القاعده منهدم کرد، سازمان مجاهدین در سالن باقرزاده جشن پایکوبی راه انداخته بودند،مجدد رجز خوانی های مسعود رجوی برای امریکا شروع شد (این عمل کرد اسلام ارتجاعی است که بیت العنکبوت شما ها را منهدم کرد،وای بروزی که اسلام انقلابی با شاخص و الگوی انقلاب مریم وارد عمل شود، آن موقع ببینید چه ها خواهند کرد.) در سال 2003 صدام حسین توسط ارتش امریکا سقوط کرد وارتش امریکا در عراق مستقرشد، در اولین پیامی که مسعود رجوی در رابطه با خلع سلاح برای اسیران کمپ فرستاد،گفت به مقامات ارتش امریکا گفته ایم که هرچه نوع اطلاعاتی که می خواهند از مسئولین و رابطین ما با خودشان سوال کنند، هرسوالی و اطلاعاتی بخواهند می دهیم .به نفرات ما اساسا مراجعه نکنند. از آن زمان به بعد بود که شدیداً بدنبال دولت امریکا می دویدند،هر آنچه فکر کنید در عراق برای ارتش امریکا انجام می دادند.از جشن ها ومراسم های کنسرت که توسط دختران جوان مجاهد اجرا می شد تا پذیرائی در جشن ها تا اردوهای تنطیف تانک و نفربر ها توسط همین دختران که ناموس های مجاهدین منظور می شد. البته امریکائی به زنان مجاهد محرم بودند و هیچ مسله و مشگلی به لحاظ ایدئولوژیک نداشتند، بهمین دلیل با دست باز توی دست و بال سربازان امریکائی می چرخیدند،پیروزی مهمی که در این رابطه بدست آورده بودند ارتش امریکا دختران جوان را به تانک هایشان راه می دادند و با آنها می رفتند یک دوری می زدند. بار ها و بارها این دست آورد مهم را در نشست های بزرگ بیان می کردند. در اروپا و امریکا سازمان مجاهدین با توجه به عمل کرد گذشته خود دریافته بودند که اگر بخواهند هرگونه تلاشی برای حیات خود داشته باشند باید به طرف صهیونیسم ها بروند. سیاست خارجی خود را بر این بناء نهادند، در اروپا با هزینه کردن چند ده میلیون یورو توانستند نظرات سران و مهره ای مهم صهیونیسم ها را جلب نکنند.با تلاش لابی های خود تا سال 2008 توانستند با فشاربر دولت انگلیس نام سازمان مجاهدین را از لیست تروریستی انگلیس حذف کنند.در ادامه همان برنامه توانستند در سال 2009 نام سازمان مجاهدین را از لیست تروریستی اتحادیه اروپا بیرون بیاورند.در این هفت ، هشت سال گذشته جدا از اینکه مانند یک غلام حلقه بگوش برای دولت امریکا و اسرائیل کار کرده، از طرفی اکثر جنگ طلب های از دور خارج شده و سیاست بازان تاریخ گذشته امریکائی . از جانب دیگر لابی های صهیونیستی در امریکا را با هزینه چند ده میلیون دلار توانستند این فشار را بر وزارت خارجه امریکا وارد بیاورند که نام سازمان مجاهدین را از لیست تروریستی خود بیرون بیاورد.وزارت خارجه امریکا هم چشم خود را بر عمل کرد قبل از 2003 سازمان مجاهدین بسته است و می گوید بعد از سال 2003 آنها کار تروریستی انجام نداده اند بلکه در خدمت افشاء سیستم اتمی ایران قدم بر می داشتند و فعالیت می کردند. این برای اولین بار نیست که امریکا از آنها به خاطر خوش خدمتی ها یشان اشاره می کند . دوهفته قبل هم یک مقام امنیتی اسرائیل با کانال تلویزونی arte فرانسه مصاحبه داشت به این جنبه از وطن فروشی های مجاهدین اشاره و تعریف و تمجید می کرد.

سوال: نام سازمان مجاهدین خلق از لیست تروریستی امریکا حذف شود .این پایان کار مجاهدین با اربابان خود است؟ یا سرآغاز یک دوره جدید در این بهار به اصطلاح عربی خواهد بود؟

پرداختن پول به مقامات امریکائی را بارها رادیو بی بی سی ، رادیو صدای امریکا ، رادیو فردا ، روزنامه های مختلف امریکائی بیان کرده اند. تعدادی از آن مقمات دریافت پول از سازمان مجاهدین را تائید کرده اند .

--------
همچنین
http://www.iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=13378

اردوگاه اشرف پس از 26 سال از صحنه سیاسی و اجتماعی ایران و عراق محو شد
(قرارگاه مجاهدین خلق، فرقه رجوی)
.
... درقراگاه بد نام اشرف در این 26 سال گذشته زندان های رجوی برقرار بود، در این زندان ها چندین نفر در زیر شکنجه جان خود را از دست دادن از جمله: قربانعلی ترابی ، پرویز احمدی،جلیل بزرگمهر،فرهاد طهماسبی بودند. نزدیک به 100 نفر از مخالفین فرقه به شیوه های مختلف کشته شدند از جمله بر اثر فشار بی حد افراد مجبور می شدند برای رهائی از دست این دستگاه مخوف خود سوزی کنند ازجمله : محمد علی ملک آندی ( رسول )، محمد نوروزی ( محمد ترابری) ، خدام گل محمدی،محمد رضا بابا خانلو،هما بشر ، یاسر اکبری نصب . ویا کسانی که خود زنی کردند و با گلوله به زندگی خود پایان دادند از جمله : احمد رضاپور، الان محمدی ،کریم پدرام،سهیل ختار. و بعضی از مخالفین را هم حذف فیزیکی کردند مانند : سعید کیانی در رودخانه ...
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، هفدهم سپتامبر 2012
لینک به منبع

درقراگاه بد نام اشرف در این 26 سال گذشته زندان های رجوی برقرار بود، در این زندان ها چندین نفر در زیر شکنجه جان خود را از دست دادن از جمله: قربانعلی ترابی ، پرویز احمدی،جلیل بزرگمهر،فرهاد طهماسبی بودند. نزدیک به 100 نفر از مخالفین فرقه به شیوه های مختلف کشته شدند از جمله بر اثر فشار بی حد افراد مجبور می شدند برای رهائی از دست این دستگاه مخوف خود سوزی کنند ازجمله : محمد علی ملک آندی ( رسول )، محمد نوروزی ( محمد ترابری) ، خدام گل محمدی،محمد رضا بابا خانلو،هما بشر ، یاسر اکبری نصب . ویا کسانی که خود زنی کردند و با گلوله به زندگی خود پایان دادند از جمله : احمد رضاپور، الان محمدی ،کریم پدرام،سهیل ختار. و بعضی از مخالفین را هم حذف فیزیکی کردند مانند : سعید کیانی در رودخانه اروند رود غرق کردند، کیومرث بار فروش را از پشت سر به رگبار بستند،جلیل ایران نژاد را از پشت سر با گلوله زدند،…….

بیست و شش سال قبل در قبال خوش خدمتی ها و وطن فروشی های فرقه رجوی، صدام حسین اردوگاه بد نام اشرف، که قبل از آن محل تعمرات زرهی بود، هدیه به مسعود رجوی داد. که دراین ضمینه بخاطر بلند پروازی های که شخص رجوی داشت، با زور اسلحه ارگان سرکوب گر صدام حسین ( اداره مخابرات ) زمین های کشاورزی اهالی را تصرف کردند و به اردوگاه اشرف اضافه نمودند. در ادامه همین روند که می خواستند اشرف بزرگ را درست کنند چند صد هکتار از زمین های کشاورزی را محل مانور یکان های رزمی خود کردند. که در این رابطه صد ها خانوار عراقی را آواره و بی خانمان کردند. درقراگاه بد نام اشرف در این 26 سال گذشته زندان های رجوی برقرار بود، در این زندان ها چندین نفر در زیر شکنجه جان خود را از دست دادن از جمله: قربانعلی ترابی ، پرویز احمدی،جلیل بزرگمهر،فرهاد طهماسبی بودند. نزدیک به 100 نفر از مخالفین فرقه به شیوه های مختلف کشته شدند از جمله بر اثر فشار بی حد افراد مجبور می شدند برای رهائی از دست این دستگاه مخوف خود سوزی کنند ازجمله : محمد علی ملک آندی ( رسول )، محمد نوروزی ( محمد ترابری) ، خدام گل محمدی،محمد رضا بابا خانلو،هما بشر ، یاسر اکبری نصب . ویا کسانی که خود زنی کردند و با گلوله به زندگی خود پایان دادند از جمله : احمد رضاپور، الان محمدی ،کریم پدرام،سهیل ختار. و بعضی از مخالفین را هم حذف فیزیکی کردند مانند : سعید کیانی در رودخانه اروند رود غرق کردند، کیومرث بار فروش را از پشت سر به رگبار بستند،جلیل ایران نژاد را از پشت سر با گلوله زدند،عباد بیابانگرد را با شلیک کشتند، علی فتحی خود کشی کرد، زهرا فیض بخش خود کشی کرد،فائزه اکبریان خودکشی کرد،محمد علی آبادیان که مجروح بود با فرمان شخص رجوی با گلوله کشته شد، صادق مقصودی خود کشی کرد،ناصر کیومرثی از پشت سر با گلوله زدند،داریوش محرابی را با گلوله زدند،علی نقی حدادی با قرص سیانور کشتند،کامران بیاتی خود کشی کرد…….در طی این سالیان صدها نفر را زندانی کردند که به وحشیانه ترین شیوه ها شکنجه کردند. بیش از هزار جلسه دادگاهی برای مخالفین فرقه تشکیل داند.صد ها نفر از اعضاء مخالف را در نشست های دادگاهی مورد ضرب و شتم قرار دادند خیلی ها آسیب جسمی دیدند، صدها خانواده را از هم متلاشی کردند. کودکانی که از پدر مادر ها به زور جدا کردند خیلی از آنها در دام فساد و…. افتادند . دراین دوسال آخر فقط برای حفظ این اردوگاه بد نام اشرف، با فشار و اجبار نفرات را دست خالی به جلو گلوله سربازان عراقی فرستادند، تعدادی54 نفر را بکشتند دادند و بیش از هزار نفر مجروح ، در این چند سال افراد بیمار را اگر معلبه بازی سیاسی خود نکرده بودند و اجازه می دادند که به خارج سفر کنند طبعا تعدادی از آنها مداوا می شدند که بتوانند به زندگی خود ادامه بدهند.مواردی که در بالا اشاره شد گوشه ای از جنایات مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو به عنوان سرکردگان این فرقه ، با همدستی تعدادی از سران جنایت کار که دستشان به خون این افراد آغشته است. این اردوگاه فقط با اردوگاه های مرگ استالین و هیتلر قابل قیاس است . اردوگاه اشرف با این همه جنایت پس از 26 سال برچیده شد. این نام به ذباله دان تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران وعراق افکنده شد.لازم است که دولت فرانسه هوشیار باشد که عوامل این اردوگاه اکثرا به مقر فرماندهی این فرقه در اورسوراواز انتقال داده شده اند و همان برنامه در این اردوگاه در جریان است . نگذارند که سران فرقه رجوی و شخص مریم قجر عضدانلو از فضای سیاسی و دموکراتیک فرانسه در جهت اهداف شوم خود استفاده کنند . محو شدن اردوگاه اشرف قدم اول بود ، قدم بعدی محو شدن نام فرقه رجوی است و سپس مورد محاکمه و دادگاهی کردن شخص مسعود رجوی و مریم قجرعضدانلو و دیگر سران که دستشان در خون هموطنان بی دفاع و شهروندان عراقی و اعضاء مخالف فرقه آلوده است .تمامی اعضاء جدا شده در هر دادگاه بی طرف و صالحی که بخواهد به جنایتاتی که فرقه رجوی مرتکب شده رسیدگی کند آماده هستند که شهادت بدهند .

-----------
همچنین
http://iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=13253

مبارزان ضد امپریالیستی بعداز چهار دهه بکجا رسیده اند!
(مجاهدین خلق، فرقه رجوی)
.
... بعد از سقوط صدام حسین که ارتش امپریالیسم امریکا عراق را تسخیر کرد،کل تشکیلات مجاهدین خلق در خدمت امپرالیسم قرارگرفت، در ماه های اول جلو دار ستون های ارتش امریکا بودند که در استان دیالی تردد می کردند.پس از آن تامینی اطلاعات ارتش امریکا در نقاط مختلف بودند.با این همه خوش رقصی های که در عراق برای امریکا کردند ، انتظار داشتند که امریکا دستی به سروگوش آنها بکشد. و نام سیاه آنها را لیست تروریستی خود خارج کند. در این رابطه بخاطر اینکه در مجامع امریکائی ،رسانه های امریکا فشار بر دولت بیاورند، تعدادی ازسیاست بازان از دور خارج را سالیان است که اجاره کرده اند که از طریق آنها در مجلس سنا، کنگره، شوهای که فرقه در کشور های مختلف اروپائی برگذار می کردند، بشدت تبلیغ می کردند و می کنند که ...
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، سی ام اوت 2012
لینک به منبع

( یک لیست سهل است در صد لیست اسم ما را قرار بدهید ما راباکی نیست .ما کسی هستیم که در مقابل 40صفحه گزارش وزارت خارجه برعلیه ما جا نزدیم 400 صفحه جوابشان را دادیم).در 11سپتامبر که برج های دوقلو منهدم شد و هزاران نفر از مردم بی گناه کشته شدند،مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلودرقرارگاه باقرزاده جشن پایکوبی راه انداخته بودند،رجوی درحالی که قهقه می زدو از شادی در پوست خود نمی گنجید این چنین بیان می کرد(این است بیت العنکبوت شما که درمقابل اراده خلق بلرزه در آمده است، الان این اسلام ارتجاعی است که شما ها را اینطور بلرزه در آورده است،وای به روزی که اسلام انقلابی وارد عمل شود، آنهم از نوع گوهر بی بدیع زمان گوهر مریمی )
چهار دهه قبل یکی از افتخارات سازمان مجاهدین خلق این بود که با امپریالیسم امریکا مبارزه می کند، افتخار می کردند که مستشاران نظامی و عوامل آنها را ترور انقلابی می کنند.سالیان نان این قمپز در کردن ها را می خوردند.در سال در سال 1992 وزارت خارجه امریکا لیستی از سازمان های تروریسنی تهیه کرد و محدودیت های برای آنها عمال کرد، از کشورهای دوست خود خواست که آنها هم این کار را انجام بدهند که اروپا و یک سری از کشورها این کار را کردند در آن زمان مسعود رجوی رهبر این فرقه با کلت اهدائی صدام حسین در بالای سن در نشست های درونی عربده می کشید،بیان می کرد( یک لیست سهل است در صد لیست اسم ما را قرار بدهید ما راباکی نیست .ما کسی هستیم که در مقابل 40صفحه گزارش وزارت خارجه برعلیه ما جا نزدیم 400 صفحه جوابشان را دادیم).در 11سپتامبر که برج های دوقلو منهدم شد و هزاران نفر از مردم بی گناه کشته شدند،مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلودرقرارگاه باقرزاده جشن پایکوبی راه انداخته بودند،رجوی درحالی که قهقه می زدو از شادی در پوست خود نمی گنجید این چنین بیان می کرد(این است بیت العنکبوت شما که درمقابل اراده خلق بلرزه در آمده است، الان این اسلام ارتجاعی است که شما ها را اینطور بلرزه در آورده است،وای به روزی که اسلام انقلابی وارد عمل شود، آنهم از نوع گوهر بی بدیع زمان گوهر مریمی ).

بعد از سقوط صدام حسین که ارتش امپریالیسم امریکا عراق را تسخیر کرد،کل تشکیلات مجاهدین خلق در خدمت امپرالیسم قرارگرفت، در ماه های اول جلو دار ستون های ارتش امریکا بودند که در استان دیالی تردد می کردند.پس از آن تامینی اطلاعات ارتش امریکا در نقاط مختلف بودند.با این همه خوش رقصی های که در عراق برای امریکا کردند ، انتظار داشتند که امریکا دستی به سروگوش آنها بکشد. و نام سیاه آنها را لیست تروریستی خود خارج کند. در این رابطه بخاطر اینکه در مجامع امریکائی ،رسانه های امریکا فشار بر دولت بیاورند، تعدادی ازسیاست بازان از دور خارج را سالیان است که اجاره کرده اند که از طریق آنها در مجلس سنا، کنگره، شوهای که فرقه در کشور های مختلف اروپائی برگذار می کردند، بشدت تبلیغ می کردند و می کنند که نام سازمان مجاهدین خلق باید از لیست سیاه تروریستی بیرون آورده شود. این هم که تا الان آخوند ها در حکومت هستند مقصر امریکا بوده که نام سازمان مجاهدین را در لیست سیاه خود قرار داده است و باعث شد آنها نتوانند رژیم ایران را سرنگون کنند!!! این هوچی گری ها هیچ کدام بجوابی نرسید و دولت امریکا در عمل نشان داده بود که سازمان مجاهدین به اندازه همان چند هزار دلاری ارزش دارد که به آنها می داد.پس از آن همه توپ های تو خالی که سازمان مجاهدین برای وزارت خارجه امریکا آمد. در آخرین موضع گیری مریم قجر عضدانلو بوضوح نشان می دهد که به چه خفت خواری سازمان مجاهدین خلق افتاده است .این التماس و تمنا ها برای این است که امپریالیسم یک نیم نگاهی به آنها بیندازد، آنها را به بازی بگیرد. مریم قجر عضدانلودر آخرین موضوع گیری این طور بیان می کند *(ساکنان پیش بینی می کنند و انتظار دارند که تکمیلِ حرکت ششم با یک اطلاعیه علنی از جانب دولت ایالات متحده همراه باشد که در آن همکاری ساکنان اشرف به رسمیت شناخته شود و تعهدات ایالات متحده به شرح زیر مورد تأکید قرار گیرد).مطمعنأ به بدتر از این هم خواهند افتاد ، این سرنوشت مختوم مزدور شدن بیگانگان است تا روزی که برای آنها ارزش داشتند در مجالس سنا و کنگره و….جا داشتند . حالا که زمان مصرف آنها به پایان رسیده مانند دستمال کاعذی شده که بدور انداخته می شوند . درس عبرت برای آنهائی که دارند تازه پا در این راه می گذارند . *

http://www.maryam-rajavi.com/index.php?option=com_content&view=
article&id=758:2012-08-18-17-16-07&catid=17:2009-08-05-07-59-30&Itemid=49

------------
همچنین
http://iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=12146

گزارش رادیو بی بی سی درباره فرقه مجاهدین خلق: وقتی تروریست ها به چشم قهرمانان حقوق بشر و دموکراسی دیده می شوند!
.
... "اون بنت جونز" ، خبرنگار کهنه کار رادیو بی بی سی در گزارشی ابعاد مهمی از به وضعیت فرقه مجاهدین خلق، تغییرات پی در پی ایدئولوژیک آن و وضعیت فرقه ای این گروهک فاش ساخت. گزارش با طرح این سوال شروع می شود که "چگونه می توان کاری کرد تا گروهی را که دولت امریکا به عنوان یک فرقه معرفی کرده و رسما به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی می شناسد، نمایندگان کنگره و پارلمان همین کشور به چشم قهرمانان حقوق بشر و دموکراسی سکولار ببینند؟" به گفته جونز این مسئله حتی تواناترین مسئولان روابط عمومی را هم به چالش می کشد. وی با اشاره به تلاش هایی که در خصوئص ارائه دیدگاه های مثبت در خصوص مجاهدین خلق صورت می گیرد عنوان می کند ...
انجمن عدالت، تهران، هفدهم آوریل 2012http://edalatjusticesociety.com/pages/?id=3052
لینک به متن گزارش بی بی سی (و گزارش رادیویی)http://iran-interlink.org/?mod=view&id=12126
"اون بنت جونز" ، خبرنگار کهنه کار رادیو بی بی سی در گزارشی ابعاد مهمی از به وضعیت فرقه مجاهدین خلق، تغییرات پی در پی ایدئولوژیک آن و وضعیت فرقه ای این گروهک فاش ساخت.

گزارش با طرح این سوال شروع می شود که "چگونه می توان کاری کرد تا گروهی را که دولت امریکا به عنوان یک فرقه معرفی کرده و رسما به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی می شناسد، نمایندگان کنگره و پارلمان همین کشور به چشم قهرمانان حقوق بشر و دموکراسی سکولار ببینند؟"

به گفته جونز این مسئله حتی تواناترین مسئولان روابط عمومی را هم به چالش می کشد.

وی با اشاره به تلاش هایی که در خصوئص ارائه دیدگاه های مثبت در خصوص مجاهدین خلق صورت می گیرد عنوان می کند" برداشت های کاملا متفاوت از مجاهدین خلق می تواند موضوع بسیار خوبی برای یک تحقیق در زمینه قدرت مدیریت تصویر باشد ، آنچه که انجامش نه به واسطه سلاح که توسط شیوه انتشار اطلاعات میسر است."

جونز در ادامه به بی ثباتی ایدئولوژیک فرقه مجاهدین خلق می پردازد. بر اساس گزارش جونز مجاهدین خلق تاریخچه ای جالب از تغییر پذیری ایدئولوژیک و تاکتیکی دارد.

در گزارش وی آمده است" از سال های 1970 تا کنون، نوع سخنرانی از اسلامگرایانه به سکولار ؛ از سوسیالیست به کاپیتالیست؛ از طرفدار انقلاب ایران به مخالف انقلاب ایران؛ از طرفداری صدام به طرفداری امریکا و از خشونتگرا به آرامشگرا تبدیل شده است."

جونز در گزارش خود به مسلح بودن مجاهدین خلق در زمان اشغال عراق و سر و کله زدن سربازان آمریکایی با اعضای این گروهک پرداخته و عنوان می کند (مماشات با مجاهدین خلق) در حالی بود که این گروهک در فهرست گروه های تروریستی آمریکا قرار داشت.

مناسبات اجتماعی داخل گروهک مجاهدین خلق که بر اساس آموزه های فرقه ای تنظیم شده است از دیگر موضوعات مورد توجه جونز است. وی با اشاره به بحث طلاق اجباری به عنوان نمونه ای از مناسبات اجتماعی مجاهدین خلق می گوید" برای مثال این سازمان از اعضا می خواست که از هم طلاق بگیرند. چرا؟ زیرا عشق تمرکز آنان را از مبارزه علیه ایران منحرف می کرد و مشکل این بود که اعضا فرزندانشان را نیز دوست داشتند.به همین دلیل رهبران سازمان از اعضا خواستند که فرزندانشان را به کشورهای خارجی نزد خانواده هایی در اروپا بفرستند که آنان را پرورش می دادند. گروه اینگونه توضیح می داد که اروپا امن تر خواهد بود.برخی والدین 20 سال یا حتی بیشتر است که فرزندانشان را ندیده اند."

جونز با اشاره به پیچدگی ساختار فرقه ای مجاهدین خلق عنوان می کند که اعضای سابق به طور مدام به توصیف شرکت در جلسات عمومی و مداوم اعترافات درباره تخیلات جنسی خود می پردازند.

جونز در گزارش خود به ابعاد دیگر ساختار فرقه ای مجاهدین خلق اشاره می کند که اعضاء به طور مدام مجبور به شرکت در جلسات عمومی و اعترافات درباره تخیلات جنسی خود بودند.

وی در ادامه از هم صحبت شدن با سرهنگ آمریکایی سخن می گوید که به مدت 6 ماه در سال 2004 تماسی همه روزه با رهبران مجاهدین خلق داشته و اکنون یک ژنرال بازنشسته است و تبدیل به یک لابی فعال از جانب این سازمان شده است.

جونز در ادامه به ادوارد ترمادو، عضو سابق مجاهدین خلق که اکنون در آلمان زندگی می کند، می پردازد.

درباره وی می گوید:"چهره وی تا آنجا دارای زخم است که به ناقص الخلقه می ماند. رنگ چهره اش سبزه ، پوستش ترک خورده و برق افتاده و پیشانی اش مدام خیس از قطرات عرق است – اما وی در آن زمان 9 سال را بعنوان زندانی جنگ در عراق گذرانده است.او می گوید پس از گذشت سه سال درخواست ترک سازمان کرده ولی به او پاسخ داده اند که نمی تواند چنین کاری بکند. او 12 سال آنجا ماند.او

اکنون ازدواج کرده و سه فرزند دارد. او می گوید : خانواده من اعتراض من است به سازمان مجاهدین خلق."

جونز در گزارش خود تصریح می کند که داستان های زیاد دیگری نیز وجود دارد.فرزندانی که هرگزش والدینشان را بابت رهاکردنشان نبخشیده اند. فرزندانی که بخشیده اند و اکنون با شادی به والدینشان ملحق شده اند. مطلقینی که از سازمان بیرون آمده اند و می گویند هنوز عاشق همسرانشان هستند که همچنان در سازمان هستند.

وی می افزاید:"در 25 سال سابقه گزارشگری ام، کم پیش نیامده که به من دروغ بگویند ولی آن هنگام که اعضای سابق به صورت متوالی از آنچه گفتند که بر سرشان آمده، اشک هایشان برای من واقعی بودند."

به گفته جونز در ایالات متحده، عده ای از چهره های سیاسی در دفاع از مجاهدین خلق سخن گفته اند.بیش از 30 نام برجسته وجود دارد – افرادی همچون رودی جولیانی، شهردار سابق نیویورک، هاوارد دین که زمانی امیدوار بود رئیس جمهور دموکرات امریکا شود، یک استاندار بازنشسته و یک رئیس سابق اف بی آی.

به گزارش وی"خیلی از اینها پول دریافت می کنند. آنگونه که عده ای به دریافت پول از مجاهدین خلق اعتراف کرده اند ؛ برای یک سخنرانی 10 دقیقه ای بیست هزار دلار.

اعتراض به ساخت برنامه بی بی سی در خصوص فرقه مجاهدین خلق و پادگان اشرف / جریان از چه قرار است؟
انجمن عدالت، تهران، هفدهم آوریل 2012http://edalatjusticesociety.com/pages/?id=2957
لینک به متن گزارش بی بی سی (و گزارش رادیویی)http://iran-interlink.org/?mod=view&id=12126
ژنرال دیوید فیلیپس، فرمانده تیپ 89 پلیس نظامی امریکا (2005-2004) و کلنل وز مارتین، مسئول ضد تروریستی تمام نیروهای متحد نظامی در عراق (2004-2003) از اقدام بی بی سی فارسی برای تهیه یک گزارش در خصوص وضعیت مجاهدین خلق و کمپ اشرف ابراز نگرانی کرده اند.

این دو با ارسال نامه به ریس شبکه خبری بی بی سی مدعی شده اند در هفته های اخیر، تهیه کنندگان این گزارش در رادیو بی بی سی خواستار انجام مصاحبه درباره ساکنین کمپ اشرف و مسائل مربوطه شده اند. که با توجه به سوالات مطرح شده، اینگونه متوجه شدیم که در این گزارش روندی ناعادلانه با سمت و سوی سیاسی و اهداف از پیش تعیین شده در حال شکل گیری است.

اما جریان چیست؟ چرا فرقه مجاهدین خلق از رسانه ای شدت تحولات داخل پادگان اشرف تا این اندازه هراس دارد؟ چرا کسانی چون ژنرال دیوید فیلیپس و کلنل وز مارتین از زبان رهبران فرقه مجاهدین خلق به حمایت از منافع این گروه می پردازند؟

نخست اینکه رهبران فرقه بیش از هر کسی از تحولات داخل پادگان اشرف و نقض گسترده حقوق ساکنان این پادگان در نتیجه اعمال تشکیلات فرقه ای بر اعضاء آگاهند. آنها می دانند که هر چه اقدامات غیر انسانی و متناقض آنها در حق ساکنان پادگان اشرف رسانه ای شود بیشتر از همیشه اعتبارشان را از دست خواهند داد. اما آنچه بر نگرانی های انها می افزاید مستند و واقعی بودن این جنایات است.

نهادهای و موسسات متعددی تا کنون در خصوص نقض گسترده حقوق بشر در پادگان اشرف هشدار داده اند. دیده بان حقوق بشر از جمله این نهادهاست. در گزارش دیده بان حقوق بشر که با عنوان "خروج ممنوع" در سال 2005 میلادی یعنی همان زمانی که دیوید فیلیپس آخرین روزهای فرماندهی تیپ 89 پلیس نظامی آمریکا را می گذراند، منتشر شد، به صراحت بر زندانی بودن ساکنان کمپ، عدم اجازه دیدار آنها با خانوده ها، شکنجه، حبس و حتی قتل نارضیان تاکید شده است.

بدیهی است هر گونه انتشار گزارش جدید در خصوص وضعیت ساکنان پادگان اشرف می تواند با واقعیات جدیدی در خصوص جنایات هولناک رهبران این فرقه همراه باشد و این چیزی نیست که به مذاق آنها خوش بیاید. به همین دلیل به قول معروف از همین اکنون دست پیش گرفته که فردای انتشار گزارش پس نیفتند.

در خصوص چرایی اعتراض دو مقام نظامی سابق آمریکایی به تهیه گزارش در دست ساخت بی بی سی فارسی نیز باید خاطر نشان ساخت که در سال های اخیر فرقه مجاهدین خلق با پرداخت پول های هنگفت به سخصیت های سیاسی و نظامی آمریکایی سعی در جلب حمایت آنها دارد. در این جریان برخی شخصیت های سیاسی چون ادرندال فرمندار ایالت پنسیلوانیا به صراحت اعتراف کرد در مقابل دریافت پول در جمه مجاهدین خلق حاضر شده و در حمایت از آنها سخنرانی کرده است.

ادامه این روند به حدی در آمریکا بغرنج شد که وزارت خزانه داری آمریکا پرونده ای برای رسیدگی به موضوع دریافت رشوه شخصیت های سیاسی و نظامی آمریکا از فرقه مجاهدین خلق باز کرده و رسیدگی به آن را در دستور کار قرار داد. سخنان دیوید فیلیپس و وز مارتیم را باید در این راستا ارزیابی کرد. در حقیقت فرقه مجاهدین خلق که می داند در پس نام این فرقه هیچ اعتباری باقی نمانده است تلاش می کند تا با پرداخت پول های هنگفت از زبان دیگران منافعش را به پیش ببرد و از این طریق هوادار برای خود بخرد. اما به نظر نمی رسد که این سیاست نیز بتواند کمک چندانی به این فرقه در حال فروپاشی بکند.

------------
همچنین
http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=12096

دنیای عجیب مجاهدین خلق
.
... برنامه ای از سرویس جهانی رادیو بی بی سی – مجاهدین خلق یک گروه تروریستی هستند یا قربانیان تروریست ؟ آنها یک گروه خطرناک هستند یا یک گروه درمعرض خطر؟ این برنامه که به کوشش Owen Bennett تهیه شده است . او سعی میکند پاسخی بر این پرسشها به دست دهد , برای تهیه این گزارش ۵۳ دقیقه ای با تعدادی از جداشدگان از فرقه مجاهدین نیز گفتگوهایی انجام شده است این گزارش را میتوانید از لینک زیر بشنویید یا دانلود کنید ...
رادیو بی بی سی، سرویس جهانی، یازدهم آوریل 2012
کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی
http://www.cibloggers.com/?p=10747
لینک به متن انگلیسیhttp://iran-interlink.org/index.php?mod=view&id=12095
لینک جهت دانلود فایل صوتی
لینک به صفحه بی بی سی

-------------
همچنین
http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=12135

مردان ما در ایران؟ (ترجمه برهان عظیمی)
.
... مسعود خدابنده یک کارشناس کامپیوتر مقیم انگلستان که مشاور دولت عراق است یکی از مقامات سازمان مجاهدین خلق بود که در سال ۱۹۹۶ آنرا ترک کرد. او در یک مکالمه تلفنی با من تاکید کرد که دشمن آشکار سازمان مجاهدین خلق است و علیه این گروه کار کرده است. خدابنده میگوید او از قبل از سقوط شاه به عنوان متخصص کامپیوتر با سازمان بوده و بعنوان یک متخصص کامپیوتر عمیقا با فعالیت های اطلاعاتی و نیز تامین امنیت برای رهبری مجاهدین درگیر بوده است. طی دهه گذشته او و همسر انگلیسی اش یک برنامه حمایتی را برای کمک به سایر کسانی که از سازمان جدا میشوند، اداره میکنند. خدابنده به من گفت او از کسانیکه اخیرا سازمان را ترک کرده اند خبر تعلیمات در صحرای نوادا را شنیده است. به او گفته اند آموزش ارتباطات در نوادا محدود به این نبود ...
سیمور هرش (نیویورکر) - مترجم: برهان عظیمی، اخبار روز، شانزدهم آوریل 2012http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=44857
• سیمور هرش در این مقاله که روز ششم آوریل در نیویورکر منتشر شده، می گوید علیرغم آن که مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی دولت آمریکا قرار دارند، اما در صحرای نوادا آموزش دیده و با همکاری موساد و استفاده از اطلاعات آمریکا در عملیات تروریستی در ایران سهیم بوده اند ...
منطقه ای که سایت امنیت ملی نوادا متعلق به دپارتمان انرژی در آن قرار گرفته، با دشت های خشک بلندش و قله کوه ها در دوردست، از هوا به شمال غربی ایران شبیه است. در این سایت که در ۶۵ مایلی شمال غربی لاس و گاس قرار گرفته است، قبلا آزمایش های هسته ای صورت میگرفت و حالا دارای مرکزی برای آموزش عملیات ضد جاسوسی و یک فرودگاه خصوصی برای جت بوئینگ ۷٣۷ است. این منطقه ای ممنوعه است که در برخی نقاط آن تابلو ها به اشخاص کنجکاو هشدار میدهند پرسنل امنیتی در صورت لزوم اجازه دارند به کسانیکه از خط ممنوع عبور کرده اند، شلیک کنند.

در اینجا بود که فرماندهی عملیات ویژه مشترک (Joint Special Operations Command (JSOC از سال ۲۰۰۵ آموزش اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران را آغاز کرد... وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۹۹۷ این سازمان را در لیست گروه های تروریست خود قرار داد.

سازمان مجاهدین در سال ۲۰۰۲ با افشای این واقعیت که ایران غنی سازی اورانیوم را بطور محرمانه در یک منطقه زیرزمینی آغاز کرده است، تا حدودی در سطح بین المللی اعتبار کسب کرد. محمد البرادعی که در آن زمان مدیرعامل سازمان انرژی اتمی بود بعدها به من گفت که به او اطلاع داده بودند موساد منبع تامین این اطلاعات بوده است.

روابط سازمان مجاهدین خلق با سازمان های اطلاعاتی غرب بعد از سقوط رژیم عراق در سال ۲۰۰٣ تقویت شد و «فرماندهی عملیات ویژه» تحت تاثیر هراس بوش از اینکه ایران در یک یا چند نقطه مخفیانه مشغول بمب سازی است، عملیات در داخل ایران را آغاز کرد. منابعی بطور مخفیانه در اختیار چند سازمان مخالف قرار گرفت تا به جمع آوری اطلاعات و نهایتا عملیات تروریستی علیه رژیم اختصاص یابد. سازمان مجاهدین خلق مستقیما یا غیرمستقیما منابعی از قبیل سلاح یا اطلاعات دریافت کرد. بنا بر گفته مقامات امنیتی و مشاوران نظامی عملیات مخفیانه تحت حمایت آمریکا تا امروز ادامه دارد.

علیرغم ارتباطات فزاینده و تلاش های مجدانه و لابیگری فشرده وکلای سازمان مجاهدین خلق، این سازمان همچنین در لیست گروه های تروریست وزارت خارجه آمریکا باقی مانده است. این بدان معناست که آموزش در نوادا باید کاملا محرمانه میماند.

یک مقام امنیتی سابق به من گفت ما اینجا آنها را تعلیم میدادیم و از طریق دپارتمان انرژی برای آنها پوشش فراهم میکردیم زیرا همه زمین های جنوب نوادا متعلق به این دپارتمان است. «ما آنهارا در فواصل دور در صحرا و کوه تخلیه میکردیم و ظرفیت تماس گیری آنها را ایجاد میکردیم. هماهنگی ارتباطات مساله بزرگی است.»

به گفته مقام امنیتی سابق این تعلیمات اندکی قبل از اینکه اوباما اداره کشور را به دست بگیرد پایان یافت. یک ژنرال چهارستاره ی بازنشسته که مشاور امنیتی ملی در دولت های بوش و اوباما بوده است در گفتگویی جداگانه به من گفت یک آمریکایی که در برنامه ی تعلیم مجاهدین در نوادا شرکت داشت در سال ۲۰۰۵ او را در جریان این برنامه قرار داده بود. او گفت «به آنها آموزش استاندارد در حوزه های تماس گیری «commo»، استفاده از رمز «cryptography»، تاکتیک واحدهای کوچک و تسلیحات آموزش های استاندارد داده شد. این تعلیمات ۶ ماهه بود.»

همچنین به او گفته شد که مربیان از «فرماندهی عملیات ویژه» هستند که درسال ۲۰۰۵ به ابزار عمده دولت بوش در جنگ علیه ترور تبدیل شده بود. ژنرال بازنشسته گفت مربیان اعضای درجه اول «فرماندهی عملیات ویژه» نبودند، بلکه تمرین دهنده های دست دوم و سوم و از این قبیل و آنها شروع کردند به بیرون رفتن از پایگاه های خود: «اگر قرار است به شما تاکتیک ها را یاد بدهیم، بگذاریم اندکی چیزهای واقعا سکسی نشان تان بدهم...»

به گفته ژنرال بازنشسته همین تعلیمات ویژه بود که باعث افزایش نگرانی ها و تلفن های متعدد به او شد. او ضمن تایید خبرها به آنها گفته بود «این باعث دردسر همه خواهد شد مگر اینکه پایه قانونی برای آن فراهم شود. ایرانی ها در عملیات ضدجاسوسی متبحرند و این را نمیتوان محرمانه نگاه داشت». سایت نوادا در همان زمان برای تعلیمات پیشریفته واحدهای جنگی عراقی هم به کار برده میشد. [ژنرال بازنشسته فقط از آموزش مجاهدین خلق اطلاع داشت. مقام امنیتی ازتعلیماتی که تا سال ۲۰۰۷ ادامه داشت با خبر بود.]

آلن گرسون وکیل مدافع سازمان مجاهدین مقیم واشنیگتن به من گفت مجاهدین خلق علنا و مکررا ترور را محکوم کرده اند. گرسون گفت او در مورد آموزش ادعایی در صحرای نوادا اظهارنظر نخواهد کرد. ولی اگر چنین تعلیماتی حقیقت داشته باشد «با تصمیم وزارت خارجه به ادامه حفظ نام مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریست هیچ تجانسی ندارد. چطور ایالات متحده میتواند کسانی را تعلیم بدهد که در لیست گروه های تروریست دولت هستند، در حالیکه یکی دیگر تنها به خاطر تهیه یک کلید با خطر کیفر جنایی روبرو میشود.»

رابرت بائر یک مامور بازنشسته سیا که زبان عربی را به روانی صحبت میکند و بطور محرمانه در کردستان [عراق] و در خاورمیانه کارکرده است به من گفت در اوایل ۲۰۰۴ یک شرکت خصوصی آمریکایی که به باور او برای دولت آمریکا کار میکرد با او تماس گرفت تا به عراق برگردد. او گفت «آنها میخواستند من به مجاهدین خلق کمک کنم تا در مورد برنامه اتمی ایران اطلاعات جمع کنند. آنها تصور میکردند که من فارسی بلدم که نبودم. من گفتم با آنها تماس خواهم گرفت ولی هرگز این کار را نکردم.»
باوئر که اکنون در کالیفرنیا زندگی میکند به خاطر می آورد آنموقع برای او روشن بود که عملیات دراز مدت بود نه یک کار مقطعی.

مسعود خدابنده یک کارشناس کامپیوتر مقیم انگلستان که مشاور دولت عراق است یکی از مقامات سازمان مجاهدین خلق بود که در سال ۱۹۹۶ آنرا ترک کرد. او در یک مکالمه تلفنی با من تاکید کرد که دشمن آشکار سازمان مجاهدین خلق است و علیه این گروه کار کرده است. خدابنده میگوید او از قبل از سقوط شاه به عنوان متخصص کامپیوتر با سازمان بوده و بعنوان یک متخصص کامپیوتر عمیقا با فعالیت های اطلاعاتی و نیز تامین امنیت برای رهبری مجاهدین درگیر بوده است. طی دهه گذشته او و همسر انگلیسی اش یک برنامه حمایتی را برای کمک به سایر کسانی که از سازمان جدا میشوند، اداره میکنند. خدابنده به من گفت او از کسانیکه اخیرا سازمان را ترک کرده اند خبر تعلیمات در صحرای نوادا را شنیده است. به او گفته اند آموزش ارتباطات در نوادا محدود به این نبود که طی حمله چگونه باید تماس را حفظ کرد بلک شامل نفوذ در مخابرات هم بود. به گفته ی او ایالات متحده زمانی موفق شد راهی برای نفوذ در سیستم های عمده ی مخابراتی ایران پیدا کرد. در همان زمان عاملان مجاهد را به ظرفیت نفوذ در مخابرات تلفنی و پیام ها در داخل ایران مجهز کرد. آنها پیام ها را ترجمه کرده و در اختیار متخصصان اطلاعاتی آمریکا قرار میدادند. او از اینکه این کار هنوز هم ادامه دارد یا نه اطلاعی ندارد.

پنج دانشمند ایرانی از سال ۲۰۰۷ تاکنون به قتل رسیده اند. سخنگوی مجاهدین خلق شرکت در قتل ها را تکذیب کرده است ولی اوایل ماه گذشته خبرگزاری ان بی سی از قول دو مقام دولت اوباما تایید کرد که حملات توسط واحدهای سازمان مجاهدین خلق صورت گرفته که توسط سرویس مخفی اسرائیل، موساد، تعلیم دیده و تامین مالی شده بودند. ان بی سی از قول یک مقام دولتی مشارکت آمریکا در فعالیت های سازمان مجاهدین خلق را تکذیب کرد.
مقام امنیتی سابق که من با او گفتگو کردم گزارش ان بی سی مبنی بر همکاری مجاهدین خلق با اسرائیل را تایید و اضافه کرد در عملیات از اطلاعات آمریکا استفاده شده است. او گفت که هدف ها «اینشتین» نبودند: «مقصود تاثیر روانی و اخلاقی بر ایرانی هاست» و «خراب کردن روحیه کل سیستم- وسایل نقل و انتقال هسته ای، تسهیلات غنی سازی، نیروگاه ها».حملاتی هم به لوله های نفتی صورت گرفته است.
او اضافه کرد عملیات «ابتدا توسط مجاهدین خلق و در همکاری با اسرائیلی ها صورت گرفت، ولی ایالات متحده اکنون اطلاعات را در اختیار قرار میدهد.» یکی از مشاوران عملیات ویژه به من گفت رابطه بین ایالات متحده و اقدامات مجاهدین در داخل ایران دیرپاست. «همه کارهایی که اکنون در داخل ایران انجام میگیرد توسط بدل های به خدمت گرفته شده است.»

منابعی که من با آنها صحبت کردم نمیدانستند آیا کسانی که در نوادا تعلیم دیده اند اکنون در عملیات داخل ایران یا جای دیگر فعالند یا نه.و لی آنها بر تاثیر حمایت آمریکا انگشت گذاردند. مشاور ارشد پنتاگون گفت «مجاهدین یک جوک کامل بودند، حالا یک شبکه واقعی در داخل ایران هستند. چطور توانسته اند به این کارایی دست پیدا کنند؟ علت را بخشا باید در تعلیمات در نوادا جستجو کرد. حمایت لجستیکی بخشا در داخل کردستان [عراق. م] قرار دارد، بخشی هم داخل ایران. مجاهدین خلق اکنون دارای ظرفیت و کارایی هستند که تا به حال سابقه نداشته است.»

در اواسط ژانویه، چند روز بعد از قتل یک دانشمند هسته ای ایران بوسیله بمب خودرو در تهران، وزیر دفاع لئون پانته آ در جلسه ای با سربازان مستقر در فورت بلیس تکزاس تاکید کرد دولت آمریکا «در مورد اینکه کی ممکن است این کار را کرده باشد نظر دارد، ولی ما دقیقا نمیدانیم کی اینکار را کرده است.» او اضافه کرد «ولی من میتوانم یک چیز را به شما بگویم: ایالات متحده در اینکارها دست ندارد. این کاری نیست که آمریکا میکند.»

نیویورکر. ۶ آوریل ۲۰۱۲
* مقاله کمی خلاصه شده است.

------------
همچنین:
http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=11879
مسعود خدابنده : مجاهدین به عوامل اسرائیلی در جنگ پنهانی با ایران کمک می کنند
.
... مسعود خدابنده در گفتگوی تلفنی با رادیو اسرائیلی ماآریو، عنوان کرد که از شنیدن نقش تروریست های مجاهدین خلق در ترور دانشمندان هسته ای ایران نباید شگفت زده شد. چندی پیش برخی مقامات امریکایی به شبکه ی ان بی سی گفتند که تروریست های مجاهدین در طی دو سال گذشته در قتل دانشمندان هسته ای ایران دست داشته اند. از ژانویه سال 2010 تاکنون جمعاً شش دانشمند هسته ای ایران توسط عوامل سرویس جاسوسی اسرائیل ، موصاد که تروریست های مجاهدین را برای حملات خود به کار می گیرد، به قتل رسیده اند. خدابنده افزود: "من از افشاگری ها ی اخیر شگفت زده نشدم چرا که کاملاً از روابط اسرائیل با مجاهدین آگاه هستم." او گفت که مجاهدین روابط گسترده ای با اسرئیل دارد و عاملانش در اروپا با عوامل اسرائیل همکاری می کنند ...
رادیو ماآریو، تلاویو، هشتم مارس 2012
ترجمه انجمن نجات
http://www.nejatngo.org/fa/post.aspx?id=12190
لینک به متن انگلیسی (پرس تی وی)http://iran-interlink.org/?mod=view&id=11868ش
ش
مسعود خدابنده ، عضو سابق رده بالای سازمان مجاهدین خلق می گوید که این سازمان روابط نزدیکی با عوامل اسرائیلی دارد و در عملیات های مخفیانه آن ها علیه ایران با اسرائیل همکاری می کند.
به گزارش پرس تی وی ، مسعود خدابنده در گفتگوی تلفنی با رادیو اسرائیلی ماآریو، عنوان کرد که از شنیدن نقش تروریست های مجاهدین خلق در ترور دانشمندان هسته ای ایران نباید شگفت زده شد.
چندی پیش برخی مقامات امریکایی به شبکه ی ان بی سی گفتند که تروریست های مجاهدین در طی دو سال گذشته در قتل دانشمندان هسته ای ایران دست داشته اند.
از ژانویه سال 2010 تاکنون جمعاً شش دانشمند هسته ای ایران توسط عوامل سرویس جاسوسی اسرائیل ، موصاد که تروریست های مجاهدین را برای حملات خود به کار می گیرد، به قتل رسیده اند.
خدابنده افزود: "من از افشاگری ها ی اخیر شگفت زده نشدم چرا که کاملاً از روابط اسرائیل با مجاهدین آگاه هستم."
او گفت که مجاهدین روابط گسترده ای با اسرئیل دارد و عاملانش در اروپا با عوامل اسرائیل همکاری می کنند.
بنابر اظهارات این مقام سابق مجاهدین ، بیشتر اعضای مجاهدین زن هستند . رهبر آنها مریم رجوی، همسر عضو ارشد سازمان ، مسعود رجوی است که 10 سال پیش ناپدید شد و از مکان کنونی وی هیچ اطلاعی در دست نیست.
خدابنده گفت که سازمان دارای 5 هزار عضو است که از هرگونه تماس با دنیای خارج محروم و تابع محض رجوی ها هستند.
آن سینگلتون، همسر خدابنده و همچنین عضو سابق مجاهدین نیز عنوان کرد که سازمان مجاهدین خلق هرگز مستقل نبوده و همواره متکی بر حمایت خارجی بوده است.
--------------
همچنین
http://iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=11445

آینده سازمان مجاهدین خلق پس از عراق
.
... سازمان مجاهدین خلق (به عنوان یک سازمان و جمع و نه یک فرد یا یک رهبر) هنوز هم می تواند با خداحافظی جدی با گذشته و شروع فصلی نوین، اولین قدم ها را برای بازگرداندن اعتماد مردمی بردارد. عموم ایرانیان، چه در داخل کشور و چه در خارج، خواهان حذف نیروهای دیگر نیستند. آنها عموما اشتباهات را می بخشند و گناه یکی را بر گردن دیگری نمی اندازند. این مردم مسلما هر یک قدم مجاهدین (به عنوان نیرویی که جرئت پرداخت بهای جلب اعتماد مردم را دارد) را با چندین قدم پاسخ خواهند داد. البته تاکید می کنم که بحث بنده صرفا در مورد "سازمان مجاهدین خلق" است و نه افراد مشخص. در زاویه دیدم هم به هیچ وجه نه جنبه قانونی و قضایی را مطرح کرده ام (که جای خود را دارد و دادگاهها بدان رسیدگی می کنند) و نه جنبه های تاریخی را ...
مسعود خدابنده، ناظران می گویند، بی بی سی، سیزدهم ژانویه 2012http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/01/post-28.html
(بی بی سی از انتشار نظرات متفاوت در مورد این موضوع استقبال می کند)
* مسعود خدابنده عضو پیشین شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران است

داستان اعضای سازمان مجاهدین خلق درعراق هنوز متحول است و تا به امروز هنوز یک نفر هم از "شهر اشرف" به "کمپ لیبرتی" منتقل نشده است؛ ولی خروج قریب الوقوع آنها از عراق قدمی رو به جلو برای بیش از سه هزار تنی که حداقل در هشت سال اخیر در بیابانهای عراق به انتظار نشسته اند. زندگی این افراد پس از خروج هر چه باشد مسلما بدتر از شرایط موجودشان نخواهد بود.

اما چه آینده ای برای سازمان مجاهدین خلق به صفت سازمانی متصور است؟ پاسخ این سئوال مبهم است، ولی یک چیز مشخص است: پرونده ای در عراق بسته و پرونده ای جدید، احتمالا در اروپا، باز خواهد شد.

هشتم ژوئن ۱۹۸۶، یعنی چند سالی پس از سی خرداد شصت و عزیمت یا فرار مسعود رجوی به پاریس، مجاهدین خلق (که من هم جزو آنها بودم) نه به اجبار، که بدلخواه و حتی تا حدودی به اصرار، خاک فرانسه را به قصد عراق در حال جنگ با ایران ترک کردیم. آن زمان ابوالحسن بنی صدر جزو اولین کسانی بود که در مورد پیامدهای این حرکت هشدار داد و از آن پس صف خود را از شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق جدا کرد. البته بسیاری دیگر نیز در آن زمان و یا کمی بعد از آن چنین کردند، از جمله دکتر قاسملو، خانبابا تهرانی، دکتر متین دفتری، برومند، ماسالی و...

حرکت به سوی بغداد بعد ها از سوی سازمان "پرواز تاریخ ساز دوم" لقب گرفت. آقای رجوی قبل از "عزیمت" در پیام ویدئویی "تودیع" گفت که "می روم تا بر افرازم آتش ها در کوهستان ها"، و صریحا اعلام نمود که با توجه به انتقال مجاهدین خلق از غرب به "جوار خاک میهن"، از این پس هر گونه "خارجه نشینی" و ادعای "مبارزه از فرنگ" نامشروع است. وی به صراحت گفت که مشروعیت همه خارجه نشینان فقط و فقط به خاطر "مبارزه مسلحانه ای" است که مجاهدین پرچمدار آنند، والا که "یک نفس در خارج هم از روز اول حرام بوده". و "اگر نبود بخاطر مبارزه مسلحانه مجاهدین، باید شرف شهادت در تهران را به فرار از کشور ترجیح می دادند". هنوز هم نمی دانم چرا آن روز عراق با نام "جوار خاک میهن"، کشوری خارجی و یا "خارجه" محسوب نشد.

به یاد می آورم اواخر ماه مه ۱۹۸۶ را که برنامه های "پرواز" ریخته شده است و من زودتر به بغداد رفته ام. چند هفته ای است برای آماده سازی ورود "برادر مسعود" و "خواهر مریم" در بغداد مستقر شده ایم تا روز هشتم ژوئن همراه تعدادی دیگر به پیشواز برویم. مسئولیت حفاظتی دارم و رابط مخابرات (سازمان اطلاعات عراق) هستم. برنامه به خوبی و خوشی انجام می شود و فرودگاه و عکس و فیلم و تبلیغات و حرکت قطار خودروها به سمت جنوب و مستقیما زیارت کربلا و نجف و بازگشت به ساختمان جلالزاده (میدان چهل دزد بغداد) و نشست جمعبندی و الی آخر. قبلا در پاریس هم کارم همین بوده و تازگی ندارد ولی اینجا یک فرق جدی با پاریس دارد. اینجا تا دندان مسلحیم.

به یاد می آورم برای این که "مسلحانه و قهرآمیز" سرنگون کنیم، اولین نیازمان همانا محلی بود، قرارگاهی بود و پادگانی بود که بشود جمع شد، آموزش دید، برنامه ریخت، مسلح شد و بعد "تیغ به دست و قهر آمیز درید و درید تا طلوع سرنگونی". و بیاد می آورم سفارت عراق در فرانسه را که در همانجا بحث محل و پادگان را هم کرده بودیم. و به یاد می آورم آن روزی را که به همراه آقای محمود عطایی با ماشین لندکروز ارتشی چهار بار در گل گیر کردیم تا بتوانیم خود را به کتیبه وسط پادگان متروکه خالص برسانیم و سربازخانه اهدایی را از افسر عراقی تحویل بگیریم و نامش را بگذاریم "قرارگاه اشرف".

بیاد می آورم چند روزی بعد از عملیات فروغ را که پس از چهار شبانه روز جنگیدن بدون خواب و خوراک و "دریدن" و "دریده شدن"، بالاخره یک نفر از هر چهار نفرمان زنده به قرارگاه برگشت. غالب کشته شدگان از فرط خستگی و کمبود خواب غش کرده بودند و زیر بمباران خوابشان برد تا "دریده" شوند. آن روز کسی از کسی سوال نمی کرد. کسی به چشم کسی نگاه نمی کرد. کسی سراغ کسی را نمی گرفت. کسی از زنده بودن خود خوشحال نبود. روزی بود که آب آشامیدنی مان هم بوی خون میداد با تلخ ترین مزه ها.

ژنرال عراقی را بیاد می آورم که آن روز، با آن چهره زمخت آفتاب سوخته عربی اش، مخفیانه اشک ریخت. ژنرالی که چهار روز قبل تنها تقاضایش این بود که سازمان دست از این "دیوانگی نظامی" بردارد ولی "فرماندهی ارتش رهایی بخش" تصمیم خود را گرفته بود. همین ژنرال دو روز قبل هم التماس کرده بود که فرمان عقب نشینی بدهید و نگذارید بقیه نفرات کشته شوند ولی باز "فرماندهی ارتش رهایی بخش" تصمیم خود را گرفته بود...

بگذریم و برگردیم سر اصل مطلب.

برآوردی از وضعیت کنونی

امروز کجا ایستاده ایم؟ آنطور که خانم رجوی در اطلاعیه هفته پیش مطلعمان کردند تتمه سازمان، امروز "با کوله های شخصی و وسائل آشپزخانه آماده انتقال به کمپ لیبرتی شده اند". افرادی اکثرا بیمار با متوسط سن قریب به پنجاه، به کمپی می روند که حتی نام آن فارسی یا عربی نیست.

سه دهه بعد از آن "پرواز و آن پیام تودیع"، امروز منتظر نشسته ایم که ببینیم چه تعداد از این رزمندگان سابق و ساکنین امروز "شهر اشرف" که اکثرا زخم عملیات، زخم بی خانمانی و طلاق جمعی و جدایی فرزند، زخم چند دهه قطع رابطه با جهان بیرون را هم به همراه دارند، خواهند توانست خود را از این جهنم خود ساخته به نقطه ای امن برسانند. "خود ساخته" هم که می گویم قصد آزار ندارم. می خواهم واقعیات دیده شود تا از چاله به چاه نیفتیم. از این بابت می گویم که فراموش نشود آقایان و خانم هایی که اکنون در کشور"عراق بدون صدام" هستند ده سال است همه توان تبلیغاتی، مالی، سیاسی و امنیتی خود را به کار برده اند که در این کشور بمانند و تا همین دیروز به در و دیوار نوشته بودند "چو اشرف نباشد تن من مباد" و اعلام می کردند که "اشرف بایستد، جهان خواهد ایستاد" و تهدید می کردند که "همینجا می مانیم و می میریم".

راستی این همه اصرار برای ماندن در عراق برای چه بود؟ با چه استراتژی یا تاکتیکی؟ به چه امیدی؟ پاسخ این سئوال را شاید بشود در جای دیگری جستجو کرد. دلیل این اصرار روشن نمی شود مگر این که دلیل و اشتیاق اولیه برای رفتن به عراق مشخص شود.

چرا مجاهدین به عراق رفتند؟

آقای رجوی بارها توضیح داده است که "راه دیگری نبود و اگر نمی رفتیم از بین رفته بودیم". او اگر چه دقیق ولی صرفا در چهارچوب تفکر و چارچوب اعتقادی و اهداف مورد نظر خود سخن گفته است؛ چرا که خیلی ها آن زمان همین حرکت را نوعی "خیانت" خوانده بودند. براستی چرا مجاهدین آن روز فکر می کردند که راه دیگری ندارند و "راه حل" های دیگران را نمی دیدند؟ واضح است. چون برای "مجاهد خلق" آن زمان هیچ تفکری خارج از آن چارچوب مشروعیت نداشت. چون ایدئولوژی، استراتژی و تاکتیک سازمان بر بنیان "برافروختن آتش در کوهستان ها" استوار بود.

شما اگر بدنبال ساخت و ساز باشید نهایتا سر از مصالح فروشی در می آورید. اگر معتقد به روشنگری و ارتقاء دانش و بینش نسل های بعد باشید لاجرم سر و کارتان به فروشگاههای لوازم التحریر و این روزها فروشگاههای کامپیوتر خواهد افتاد. اگر دنبال قیام باشید و برانگیختن مردم، سر از کارخانه و مسجد و اتحادیه ها و شوراهای محلی در می آورید و اگر بنیاد تفکر و ریشه اعتقادی تان "مبارزه مسلحانه و سرنگونی قهر آمیز" باشد، لاجرم بدنبال تفنگ و باروت هستید.

و البته این طرز تفکر مثل جن از بسم الله "لیبرالیسم" و "دموکراسی" وحشت دارد و فرار می کند. پاریس جای بقا و رشد این تفکر نیست. و این طرز تفکر الزامات دیگری هم دارد. بی اعتمادی مطلق به "دیگران"، مبارزه با هر آنکس که صد در صد با ما نیست، قهرمان پروری بر اساس قدرت بدنی، قدرت تحمل فشار، اجر و ارزش نهادن به صرف شکنجه شدن به هر دلیلی، و بعد سختی کشیدن، گرسنگی کشیدن، تحمل سرما و گرمای طاقت فرسا به هر دلیلی و حتی تولید سختی مصنوعی برای خود و اطرافیان، کم خوردن، کم خوابیدن، طلاق دادن همسر و جدا شدن از فرزند، قطع رابطه عاطفی با همه، تنفر از زندگی راحت و ... ما از شلاق زدن همدیگر در خوابگاه های دانشجویی شروع کردیم و به اینجا رسیدیم.

ما به عراق و یا به قول آقای رجوی به "جوار خاک میهن" رفتیم چون امکان عمیلات مرزی و ارسال تیم شهری و خمپاره زنی از پاریس نبود؛ رفتیم چون باقی راه های "سرنگونی قهر آمیز" را هم امتحان کرده بودیم. "سی خرداد شصت" را و "استراتژی جنگ شهری از طریق خطوط تلفن فرانسه" را و "خط هفت هفتم و زدن سر انگشتان رژیم" را و "خط پاسدارکشی حداکثر" را با خون هزاران بی گناه از همه طرفها آزموده بودیم و نتیجه نداده بود.

آقای بنی صدر آن روز گفت: "آقا به عراق نرو و در کنار دشمن منشین". شاید آن روز آقای بنی صدر باید می گفت "آقا این عقیده به سرنگونی مسلحانه را کمی پایین تر از آیه قرآن قرار بده، شاید راه حل های دیگر را هم ببینی".

مختصات سازمان مجاهدینی که به اروپا باز می گردد

عراق زمان صدام تنها دولتی است که از بدو تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران تا کنون از این گروه رسما پشتیبانی کرده است. این حکومت سال ها پیش سرنگون شد و سپس آمریکایی ها سازمان را خلع سلاح کردند.

امروز تنها راه پیش روی اعضای باقی مانده این سازمان که کمی بیش از سه هزار نفر هستند، رفتن به کشورهای غربی است. اما آینده "سازمان مجاهدین خلق ایران" مبهم است. مجاهدین خلق با چه هویتی؟ با چه پشتوانه ای؟ در چه وضعیت فیزیکی و روحی و بالاخره بدنبال چه؟ استراتژی سرنگونی مسلحانه قهر آمیز یا رد مبارزه مسلحانه؟ فاز سیاسی یا فاز نظامی؟ انقلاب های ایدئولوژیک چه می شوند؟ طلاق های جمعی ادامه می یابد یا تعطیل می شود؟ جامعه بی طبقه توحیدی و نظریه های دیگر کجا جا می گیرند؟ آرم خونین رنگ سازمان که توانسته همزمان تفنگ، داس، سندان و آیه قرآن را یکجا به نمایش بگذارد در کجا خواهد نشست؟ جواب خانواده ها را چه کسی خواهد داد؟

آیا می توان آرم سازمان مجاهدین خلق ایران را از"کمپ اشرف" آورد و بر پشت بام ساختمان مرکزی "کمپ اور سواواز" پاریس نصب کرد؟ یونیفورم ها چه می شود؟ کار شورای رهبری با آن تفاصیلی که در مورد انتخابشان گفته شده و اکنون پا به سن گذاشته اند و کار سرتیم هایی که تخصصشان فرماندهی تانک و نفربر یا تخریب بوده چه خواهد شد؟ آموزش دیده های امنیت و اطلاعات حکومت صدام به چه کاری گمارده خواهند شد؟ رابطین "هواداران" و "ایرانیان خارج از کشور" پس از بیست و اندی سال غیبت از حرکت سریع تکاملی در اروپا چگونه مواضع خود را تشریح خواهند کرد؟

اینها سوالاتی هستند که احتمالا با صدور یک پیام، پاسخ نخواهند گرفت. اینجا دیگر "اشرف" نیست و دروازه ای ندارد که قفل شود. با تیرکمان و فلاخن هم نمی شود مردم را دور نگه داشت. اینجا اروپاست و درب های اور توانایی قطع ارتباط مطلق "رزمنده مجاهد" با "جامعه فاسد و بورژوایی غرب" یا پدر، مادر، فرزند، همسر و... را نخواهند داشت.

روابط بین المللی سازمان هم دستخوش تغییر است. سازمان مجاهدینی که به اروپا بر می گردد دیگر "عنصر" مجاهد خلقی نیست که نفس تمامی اپوزیسیون از آتش سلاح او مشروعیت می گیرند. پس در این وضعیت برگ برنده مجاهدین کجاست؟

امکانات و محدویت های غرب در استفاده از "سازمان مجاهدین خلق" در صحنه بین المللی

سازمان مجاهدین مدعی است که غرب می تواند در مقابله با ایران روی آن حساب کند ولی واقعیت این است که با تعریف فعلی، اروپا علاقه ای به حضور مجاهدین خلق در خاکش ندارد. مجاهدین در حالت فعلی در محافل سیاسی غرب لشکری شکست خورده تلقی می شوند با سابقه ای اسفناک، بی خانمان، جان و مال باخته و در نتیجه ترسناک، غیر مترقبه و خطرناک و تا حدودی هم غیر قابل بازیافت.

امروز رودررویی غرب با ایران مشخصا بر سه محور استوار است. آمریکا ایران را متهم می کند که "ناقض حقوق بشر" است، از "تروریسم" حمایت می کند و به دنبال "بمب هسته ای" است. به بیان دیگر غرب از ایران می خواهد که از فعالیت سیاسی اجتماعی "فعالان متمایل به غرب" جلوگیری نکند، حضور اسرائیل را در منطقه به رسمیت بشناسد و غنی سازی اورانیوم را متوقف کند. ایران هم در مقابل می گوید که "دخالت در مسائل داخلی کشورها ممنوع!" حماس برگزیده مردم فلسطین و حزب الله برگزیده مردم لبنان است. غنی سازی اورانیوم هم جزو اختیارات قانونی امضا کنندگان پیمان منع گسترش سلاح هسته ای است.

حال ببینیم در این سه بحث، مجاهدین خلق چه نقشی می توانند ایفا کنند؟

در بحث حقوق بشر- با توجه به گزارشات مکرر مراکز آمریکایی مانند مرکز تحقیقاتی رند، دیدبان حقوق بشر و گزارشات متعدد اف بی آی و وزارت امور خارجه آمریکا، نه تنها نمی توان از سازمان مجاهدین در این بحث استفاده کرد، بلکه حتی باید از نزدیک شدن آنها به این بحث فعالانه جلوگیری کرد، چرا که این کار می تواند "کارت حقوق بشر" را از دست غرب خارج کند، و آن را مستقیما در دست حکومت ایران بگذارد. یاد آوری می کنم که سازمان مجاهدین خلق توسط روسیه یا چین به نقض حقوق بشر متهم و محکوم نشده اند. تمامی این منابع و شواهد و مدارکشان غربی و اکثرا آمریکایی هستند.

در بحث تروریسم - اینکه مجاهدین در سالهای اخیر ترور کرده اند یا نه و اینکه در لیست ممنوعه این کشور یا آن کشور باشند یا نباشند، سابقه این سازمان را پاک نمی کند و بنابراین سازمان مجاهدین خلق جایی برای عرض اندام در محکومیت "حمایت ایران از تروریسم" ندارد و فقط برگ برنده ای است در دست حکومت ایران و برعلیه "معیارهای دوگانه غرب".

در بحث اتمی - این تنها جایی است که در سال های اخیر امکان ایفای نقش سازمان البته بدون آرم و نام و تحت نام های تولید شده دیگر وجود داشته است. کنفرانس های مطبوعاتی گاه بگاه در واشنگتن و لندن و بروکسل و حضور تبلیغاتی در سالن های جنبی پارلمان ها در سالهای اخیر را به یاد داریم. ولی این نقش هم اکنون تا حدی کمرنگ شده و شاهدیم که در رویارویی های جدیدتر، مطالب و اطلاعات مستقیم به آژانس بین المللی انرژی اتمی تحویل می شود و بدین ترتیب اطلاعیه و کنفرانس مطبوعاتی هم غیر ضروری شده است.

ولی خارج از این سه بحث، بخصوص در سالهای اخیر یک نقش دیگر هم بوده که اساسا نه از طریق دولت ها که بیشتر از طریق لابی هایی برنامه ریزی شده است که خواستگاهشان الزاما خواستگاه دولت ای غربی نیست، و آن استفاده از مجاهدین خلق به عنوان خنثی کننده هر تلاشی است که بخواهد احتمال جنگ با ایران را کم و یا احتمال مذاکره با این حکومت را بیشتر کند.

استفاده از مجاهدین خلق بعنوان ابزاری برای ترویج کینه و شعله ور نگه داشتن خصومت

آقای احمدی نژاد وقتی صحبت از "نفی هولوکست" یا "بازبینی هولوکست" می کند، از سر بی اطلاعی تاریخی یا به قصد مطرح کردن بحثی تئوریک در دانشگاه ها نیست. این حرف پیام دارد. می خواهد مبادا روزی کسی بخواهد با اسرائیل سر میز مذاکره بنشیند.

با همین استدلال وقتی راس لهتینن (رئیس هیئت روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا) می گوید که برای مقابله با ایران مجاهدین خلق را از فهرست سازمان های تروریستی خارج کنیم تا بتوانیم مستقیما به آنها کمک مالی و پشتیبانی سیاسی برسانیم به این دلیل نیست که او نمی داند که مجاهدین خلق چه کسانی هستند و چه سابقه ای دارند؛ بلکه می خواهد به حاکمان ایران بگوید آنقدر از همه شما متنفرم که دشمنان شما را تشویق می کنم، حتی کسانی را که خودشان به کشتن هزاران تن از شما چه در مرزها و چه در خیابانهای شهرهایتان اذعان دارند و به آن افتخار هم می کنند.

همانطور که آقای احمدی نژاد دقت نمی کند که هولوکست صرفا به حکومت اسرائیل خلاصه نمی شود، خانم لهتینن هم توجه نمی کند که مشکل این گروه صرفا با حکومت ایران نیست و قربانیان ایرانی، عراقی، اروپایی و حتی خانواده ها و باقی ماندگان کشته شدگان آمریکایی را هم متاثر کرده است.

نگاه غالب ایرانیان به سازمان مجاهدین خلق

با توجه به سابقه سازمان مجاهدین خلق در متهم کردن سازمانها و شخصیت های مخالف خود در داخل و خارج از ایران و متهم بودن خود این سازمان به "جنگیدن در کنار صدام"، " نقض حقوق بشر" و "تروریسم کور" (اتهاماتی که سازمان مجاهدین خلق همه را رد می کند)، به نظر می رسد که بخش بزرگی از نسل جوان در داخل ایران نظر مثبتی نسبت به این سازمان نداشته باشند.

در خارج از کشور نیز به استناد رابطه دیگر نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی می توان برآورد کرد که بجز تعداد محدودی وابستگان قدیمی به شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق، بقیه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی از راست ترین تا چپ ترین این طیف عملا نه تنها علاقه ای به نزدیکی به سازمان ندارند که در بسیاری از مواقع مخالفت صریح و روشن خود را با روش های مورد استفاده مجاهدین خلق ابراز کرده اند.

چاره چیست؟

به نظر می رسد که سازمان مجاهدین خلق اکنون بر سر دوراهی ای قرار گرفته که انتخاب هر راه، تبعات غیر قابل بازگشت خود را خواهد داشت. دوراهی بقا بر روند قبلی و خلق و خوی جهان سابق و یا تغییر جدی و کیفی به طرف واقعیات جدید و جهان امروز.

راه حل اول: اصرار بر روند گذشته

اگر سازمان بر انتخاب قبلی خود و روندی که تا کنون دنبال کرده است اصرار داشته باشد تبعات آن تقریبا روشن است و می توان بسیاری از حرکت های ماهها و حتی سالهای آینده را پیش بینی کرد. در چنین شقی حضور آقای رجوی در اروپا درست مثل زمانی که ایشان از ایران به پاریس آمدند الزامات خاص خودش را خواهد داشت. پیش بینی بنده این است که ما شاهد دو خط موازی شاخص که قبلا هم در حرکت سازمان در غرب دیده ایم خواهیم بود.

اول: حملات خشونت آمیزتر و گسترده تر به دفاتر و منافع و سفارتخانه های جمهوری اسلامی در کشورهای غربی (و احتمالا و در صورت لزوم منافع عراق، سوریه و لبنان). شیشه شکستن، پرتاب تخم مرغ به مقامات دولتی و دیپلمات ها در خیابانها در کنار بست نشستن های تبلیغاتی معمول و تظاهرات بیشتر با مدعوینی که در سالهای اخیر دیده ایم والبته همه اینها با انگیزه و خط "باز کردن جای از دست رفته در غرب" و بقول آقای رجوی "خارج کردن رقبا" از صحنه. این حرکتی است با شاخص های "حذفی" مجاهدین خلق سی سال قبل که امروز نه تنها الزاما به ضرر جمهوری اسلامی تمام نخواهد شد که با توجه به تجاربی که حکومت در این سالها بدست آورده است، احتمالا به نحوی موثر از آن بهره برداری می کند و با تمسک به آن دولت های اروپایی را تحت فشار می گذارد.

دوم: استفاده از رسانه های نوشتاری و گفتاری و فعال کردن دستگاه اطلاعاتی ای که در ماههای اخیر تا حدودی ساکت تر عمل کرده، برای تبلیغ علیه هر کس که بخواهد برعلیه مجاهدین و بخصوص رهبری آن سخن بگوید یا عمل کند. تفاوت این بار با گذشته البته "تعلیم دیدگی عنصر مجاهد خلق در دستگاه صدام" و خلق و خوی ناشی از گذراندن دورانی طولانی از زندگی قرارگاهی است که می تواند بر شدت عمل بیفزاید. البته در چنین سناریویی، حضور احتمالا خشن سازمان در میان جوامع ایرانیان خارج از کشور می تواند زنگ خطری جدی برای دستگاه های امنیتی کشورهای اروپایی باشد.

راه حل دوم: تغییرات بنیادی و به روز کردن سازمان

سازمان مجاهدین خلق در صورت ورود به اروپا از نقاط قوتی هم برخوردار خواهد بود که در گذشته نه تنها از آنها در مسیر همگامی با نیروهای اپوزیسیون بر علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران استفاده نکرده، بلکه در موارد متعددی خواسته یا ناخواسته همین نقاط قوت را علیه همین اپوزیسیون بکار گرفته است. یکی از نقاط قوت مجاهدینی که از اردوگاه اشرف به اروپا می آیند، تعداد آنها و نقطه قوت دیگر انگیزه مبارزاتی آنهاست.

سازمان مجاهدین خلق (به عنوان یک سازمان و جمع و نه یک فرد یا یک رهبر) هنوز هم می تواند با خداحافظی جدی با گذشته و شروع فصلی نوین، اولین قدم ها را برای بازگرداندن اعتماد مردمی بردارد. عموم ایرانیان، چه در داخل کشور و چه در خارج، خواهان حذف نیروهای دیگر نیستند. آنها عموما اشتباهات را می بخشند و گناه یکی را بر گردن دیگری نمی اندازند. این مردم مسلما هر یک قدم مجاهدین (به عنوان نیرویی که جرئت پرداخت بهای جلب اعتماد مردم را دارد) را با چندین قدم پاسخ خواهند داد. البته تاکید می کنم که بحث بنده صرفا در مورد "سازمان مجاهدین خلق" است و نه افراد مشخص. در زاویه دیدم هم به هیچ وجه نه جنبه قانونی و قضایی را مطرح کرده ام (که جای خود را دارد و دادگاهها بدان رسیدگی می کنند) و نه جنبه های تاریخی را باز بینی کرده ام.

سازمان مجاهدین برای این پوسته شکنی که احتمالا تنها راه تضمین بقایش پس از عراق و در شرایط جدید غرب است، نیاز به تغییرات بنیادی سریع دارد و فقط آنگاه است که اساسا امکان بررسی قدم های بعدی، حرکت به سوی مردم و بده بستان با نیروهای مردمی دیگر را خواهد داشت. درچنین شرایطی می توان به تغییر دیدگاه نیروهای بین المللی و امکان همکاری غرب با این سازمان هم امیدوارتر بود. البته مجاهدین خلق برای این کار بسیار خطیر زمان زیادی ندارند.

در این طریق، مجاهدین خلق قبل از هر چیز باید به سیستم بسته و شدیدا کهنه رهبری مادام العمر و ریاست جمهوری ای که هجده سال پیش در "بهارستان" بغداد اعلام شده خاتمه دهند. من نه تنها این را به نفع اعضای مجاهد خلق که به یقین به نفع خود خانم و آقای رجوی هم می دانم. یقین دارم که بهترین کاری که آقا و خانم رجوی امروز می توانند برای ایران، سازمان مجاهدین و خودشان بکنند اعلام کناره گیری است.

مبرم ترین وظیفه کنونی مجاهدین خلقی که با آزادی از محدودیت های بیابانهای عراق به محیط باز اروپا می رسند از یک طرف جدا کردن اعتقادات شخصی از زندگی اجتماعیشان است (که ارتباط با خانواده، ازدواج، به روز شدن، آموزش اولیه زبان و جذب شدن در جامعه را هم شامل می شود) و از طرف دیگرجدا کردن خود و آینده سازمان از گذشته نه چندان درخشان گروه تحت رهبری آقای رجوی و همسرشان. این راه می تواند در کمترین فرصت زمانی با برگزاری انتخابات آزاد و با نظارت ناظرینی منتخب از میان طیف گروه های اپوزیسیون ایرانی در پاریس آغاز شود.
----------
همچنین
http://www.khodabandeh.org/
(مسعود خدابنده، بی بی سی، ژوئن 2011)
------------
گرفتاری خانم کلینتون - یک تناقض فاحش
.
... بر اساس یک قانون و حکم دادگاهی داخلی در امریکا خانم کلینتون قرار است تا پایان ماه جاری (مارس 2012) اعلام نماید که سازمان مجاهدین خلق از نظر کشور امریکا در لیست تروریستیشان هست یا خیر. ولی وی با اشاره به این مسئله داخلی کشورش و با استفاده از آن بعنوان یک اهرم سیاسی اعلام کرده است که "اگر سازمان مجاهدین خلق با تصمیمات سازمان ملل و دولت عراق همکاری کند، وی احتمالا آنها را از لیست تروریستی کشورش خارج می سازد". وی در نظر نمی گیرد که همکاری با سازمان ملل و دولت عراق در کشور عراق یک الزام قانونی است و نه یک انتخاب. آن هم برای سران گروهی تروریستی و گروگانگیر. پس واقعا چه چیزی در پس پرده ها اتفاق افتاده که به چنین اطلاعیه هایی منجر شده است؟ ...
گرفتاری خانم کلینتون
مسعود خدابنده، ایرانیان دات کام، بیستم مارس 2012http://www.iranian.com/main/2012/mar-31
لینک به متن انگلیسیhttp://iran-interlink.org/?mod=view&id=11978
در نوامبر سال 2011 گروه کثیری از مرتبطین با مسئله مجاهدین خلق در بغداد گرد هم آمدند تا در مورد مشکل و راه حل های پیش رو در "انحلال گروه تروریستی خارجی" و "انتقال اعضای باقی مانده به خارج از عراق" بحث و نتیجه گیری کنند. در این مذاکرات مقامات ذیربط دولت عراق در پاسخ به نگرانی خانواده های افراد گرفتار در کمپ اشرف توافق نمودند تا به صورتی عمل کنند که از هر گونه برخورد فیزیکی امتناع گردد. وزیر خارجه عراق آقای هشیار زیباری متعاقبا اعلام نمود که " داغ شهید شدن در خاکمان را بر دل آنها خواهیم گذاشت". همچنین استاندار دیالی و فرمانده ارتش در این بخش از خاک عراق و دیگر مقامات همت کردند و به صورتی عمل نمودند تا رهبران مجاهدین خلق نتوانند با هدف مغلطه و گل آلود کردن آب، با کشتن و به کشتن دادن گروگانهای داخل کمپ تبلیغات کرده و آن را به گردن دولت و مردم عراق بیاندازند.
در همین رابطه نخست وزیر عراق آقای نوری المالکی توافقنامه ای را با سازمان ملل امضا نمود و اولتیماتوم برای تخلیه کمپ تروریستی را تمدید نمود تا به سازمان ملل و نمایندگان اتحادیه اروپا و ایالات متحده زمان مکفی برای نظارت و کمک به حل صلح آمیز مسئله داده شود.
عراقی ها بطور کامل به قول خود پایبند بوده اند و حتی فراتر از آن رفته اند. ضرب العجل اخراج مجاهدین خلق از عراق تمدید شد و مذاکرات با مجاهدین خلق انجام گرفت تا آنان را قانع کنند که از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی برده شوند تا در آنجا کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل بتواند وضعیت فرد به فرد و احتمال اعطای وضعیت پناهندگی به افراد را بررسی کند (البته در نظر داریم که از زمان سقوط صدام حسین هنوز هیچ شخصیت حقیقی و یا حقوقی از جمله مقامات دولتی عراق نتوانسته اند به داخل کمپ اشرف وارد شوند). هشتصد تن از این افراد بعنوان اولین گروه اکنون به محل جدید منتقل شده اند و هشتصد نفر بعدی منتظر هستند تا در روزهای آینده در دو گروه چهارصد نفری به کمپ لیبرتی برده شوند. خوشبختانه در این مدت رهبران مجاهدین خلق نتوانسته اند شرایطی را بوجود آورند که بتوانند در آن تعدادی از گروگانها و ساکنین کمپ را به کام مرگ بفرستند که این خود بیانگربصیرت، توان و تسلط دولت عراق بر شرایط موجود است.
دفتر سازمان ملل (یونامی) بصورتی فعال بر این انتقال نظارت داشته و دارد و با تاکید بر قوانین و ضوابط بین المللی در مقابل تبلیغات مجاهدین بر علیه سازمان ملل مقاومت کرده و اجازه نداده است تا این تبلیغات مانعی در کار سازمان ملل ایجاد کند. زیر ساختار ها و لوازم موجود در کمپ جدید توسط متخصصین سازمان ملل بازرسی و مورد تایید قرار گرفته اند. صلیب سرخ جهانی و در کنار آن فرستاده های ویژه اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا بر صحنه نظارت داشته و دارند. البته رهبران مجاهدین تا جایی که توانستند سعی در ترور شخصیتی دفتر سازمان ملل و نمایندگان آن کردند ولی این تبلیغات پر خرج مجاهدین خلق و ولینعمتان جدیدش نتوانست مسیر و توجه یونامی (سازمان ملل) را از مسیرانجام وظیفه منحرف سازد.
در این میان ولی یک فاکتور قابل توجه با فعالیتی فوق العاده سعی در جلو گیری از انجام این ماموریت جامعه جهانی داشته. حمایت بی چون و چرای اسرائیل و نو محافظه کاران امریکا که بوضوح بدنبال سیاسی کردن مسئله ای هستند که در محتوی مشکلی صرفا انسانی و حقوق بشری است.
واضح است که رهبران سازمان مجاهدین خلق ابزار و مزدوران سابقه داری در دست این افراد بوده و هستند. واضح است که این ایدئولوگ ها از سازمان مجاهدین خلق بعنوان ابزاری برای دامن زدن به نفرت علیه مردم ایران و عراق استفاده کرده و می کنند و واضح است که برخی دوائر سیاسی تنبل و یا نا آگاه غربی را هم ممکن است برای مدتی گول زده باشند و البته واضح است که در این جعبه ابزار خالی شان، مجاهدین خلق وسیله ای است که نمی خواهند به راحتی از آن بگذرند. و البته می دانیم که همین اخیرا سازمان مجاهدین خلق باز توسط سازمان موساد برای قتل دانشمندان ایرانی مورد استفاده قرار گرفت.
این فعالیت ها مسلما کار سازمان ملل را نیز بسیار مشکل تر کرده و عملا امکان انتقال ساکنین کمپ به کشور های ثالث را با مشکلات کلان تری مواجه می سازد. این استفاده ابزاری بی محابا از سازمان مجاهدین خلق بعنوان یک نیروی تروریستی مزدور تاثیر مستقیمی بر وضعیت نگران کننده گروگانهای رجوی در داخل کمپ دارد. این حرکات، آینده این افراد را روز به روز تیره تر و تاریک تر می سازد.
اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که هدف ولینعمتان و حامیان مالی، سیاسی، اطلاعاتی مجاهدین خلق حفظ این گروه با شاخصه تروریستی آن و ترجیحا در خاک عراق است و البته نقض اولیه ترین حقوق انسانی گروگانها برای آنها پشیزی ارزش نداشته و ندارد.
اگر نبود بخاطر حمایت آشکار و نهان اسرائیل و نو محافظه کاران، مسلما رجوی امروز چاره ای جز باز کردن درب های بسته کمپ و آزاد کردن گرفتاران و اسرای داخل آن نداشت و چنین می کرد. طبعا این هدف تمامی جامعه بین المللی بوده و هست. جامعه ای که با تمام توان بدنبال حل مسالمت امیز این مسئله در عراق است. ایالات متحده امریکا و دولت این کشور نیز بعنوان بخشی از جامعه بین المللی باید به وظیفه خود عمل کرده و در حمایت از این خواسته جوامع سعی در پیشبرد کار و انحلال این گروه تروریستی و آزادی گروگانهایش نماید.
ولی متاسفانه شاهدیم که همزمان با سعی و کوشش بی دریغ بین المللی برای حل صلح آمیز این مسئله، بستن کمپ تروریستی و آزاد سازی گروگانهای داخل آن خانم کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده امریکا بجای حمایت از این خواسته رفتاری متفاوت و عجیب را به نمایش می گذرد. چرا؟
بر اساس یک قانون و حکم دادگاهی داخلی در امریکا خانم کلینتون قرار است تا پایان ماه جاری (مارس 2012) اعلام نماید که سازمان مجاهدین خلق از نظر کشور امریکا در لیست تروریستیشان هست یا خیر. ولی وی با اشاره به این مسئله داخلی کشورش و با استفاده از آن بعنوان یک اهرم سیاسی اعلام کرده است که "اگر سازمان مجاهدین خلق با تصمیمات سازمان ملل و دولت عراق همکاری کند، وی احتمالا آنها را از لیست تروریستی کشورش خارج می سازد". وی در نظر نمی گیرد که همکاری با سازمان ملل و دولت عراق در کشور عراق یک الزام قانونی است و نه یک انتخاب. آن هم برای سران گروهی تروریستی و گروگانگیر. پس واقعا چه چیزی در پس پرده ها اتفاق افتاده که به چنین اطلاعیه هایی منجر شده است؟
در ظاهر امر بنظر می رسد که دولت امریکا حاضر شده است تا با بده بستانی سیاسی با سران مجاهدین خلق امکان خارج کردن آنها از عراق را تسهیل کند (و البته بعد طلبکار دولت عراق هم بشود). در ظاهر امر اینگونه تظاهر می کنند که انگار سازمان مجاهدین خلق یک گروه خارج از دسترس در کوهها ست که خارج از کنترل امنیتی امریکا بعنوان یک تهدید برای این کشور باید با آن بصورتی حساس و با احتیاط رفتار کرد. در ظاهر امر چنین وانمود می کنند که باید با احتیاط و با بده بستان با آن وارد مذاکره شد و بعد از تحت کنترل در آمدن می شود آن را خلع سلاح و منحل کرد. این ادعا البته فرسنگ ها با واقعیت فاصله دارد.
آنچه واقعیت دارد این است که پشتیبانان غربی این سازمان تروریستی در راستای مقابله با انحلال این گروه تبهکار، تابحال هر کاری را که امکانش را داشته اند برای حفظ این گروه و مشخصا سران آن انجام داده اند و هر چه در امکاناتشان بوده بکار برده اند تا از باز شدن دربهای کمپ تروریستی مورد علاقه شان جلوگیری کنند و گروگانها را در اسارت نگه دارند و حتی اجازه ملاقات با خانواده هایشان را هم ندهند. و البته این همه بر علیه تمامی قوانین حقوق بشری و حتی قوانین حقوق بین الملل است.
خانم کلینتون با وسط کشیدن لیست تروریستی کشورش بجای تمرکز بر آنچه در عراق اتفاق می افتد مشخصا تسلیم ولینعمتان تروریسم بین المللی شده است. مطمئنا اگر یونامی اجازه کار بر اساس قوانین سازمان ملل را داشته باشد و جامعه بین المللی بخاطر مقابله با تروریسم و گروگانگیری تهدید نشود، سازمانی باقی نمی ماند که امریکایی ها بخواهند در لیستشان بگذارند یا نگذارند. بنظر می رسد با وسط کشیدن موضوعی بنام لیست تروریستی امریکا در واقع سوال اصلی و تصمیم واقعی شان بر سر این مسئله است که آیا سازمان تروریستی مجاهدین خلق بعنوان یک ابزار و گروه مزدور ارزشش در شرایط بودن در لیست تروریستی ما بیشتر است یا اگر ما آن را خارج از لیستمان قرار دهیم. تعریف بیرونی این انتخاب برای امریکایی ها قبل از هر چیز بیانگر این واقعیت است که اصل نگهداری این گروه تروریستی و جلوگیری از انحلال نهایی آن برای سخنگویان مفروض گرفته شده است و البته هدف از نگهداری از یک گروه تروریستی، مزدور و تبهکار هم چیزی نمی تواند باشد بجز امید به تسلیح آن در آینده و استفاده از آن در ترور و کشتار بیشتر.
خانم کلینتون و در واقع تمامیت دولت امریکا باید مواضع بین المللی خود را از مواضع داخلی و لیست های کشورشان جدا نمایند. حضور یا عدم حضور مجاهدین خلق در لیست کشورشان مسئله ای درونی و مربوط به کشور امریکا است ولی مسئله مقابله با تروریسم و رسیدگی به جنایات بین المللی سران مجاهدین و همچنین و بخصوص مسئله حقوق بشری موجود در عراق امروز مسئله ای کاملا مجزا است که تمامی جامعه بین المللی را در بر می گیرد.
بنابر این دولت امریکا بعنوان بخشی از جامعه بین المللی مسئولیت دارد تا با احترام به حضورش در جمع کشورهای پایبند به قوانین بین المللی با همراهی با جوامع دیگر در حل مسئله انحلال این گروه و نجات گروگانهای اسیر در آن عمل کرده و در وحله اول مشخصا موضع حمایتی خود از این خواسته جامعه بین المللی را اعلام نماید