Thursday, July 25, 2013

Tuesday, July 23, 2013

نامه تکان دهنده یکی‌ از ۳ کوهنورد گمشده ایرانی‌ !

تیم 5 نفره ایران از گروه کوهنوردی آرش این بار از این مسیر تا کمپ   پیش رفت و سپس، شنبه این هفته آیدین بزرگی، پویا کیوان و مجتبی جراحی صعود به سمت قله را شروع کردند و شب نخست را در 7350 متری گذراندند. روز بعد، از صخره بالای سرشان صعود کردند اما دشواری مسیر، سرعت صعود را کاهش داد و تنها 100 متر پیشروی داشتند و در پایان روز سوم، در 8 هزار متری بودند.
در ساعات نخست سه شنبه 25 تیرماه، هر 3 تن با حمله قله، موفق به صعود به  شدند اما در حالی که انتظار می‌رفت تا بعدازظهر به کمپ   بازگردند و به رامین شجاعی و افشین سعدی، 2 عضو دیگر گروه بپیوندند، هیچ‌گاه این اتفاق رخ نداد و آنها در مسیر بازگشت زمین گیر شدند و تصور می‌شد چهارشنبه بتوانند با بازگشت به مسیر اصلی، به کمپ بازگردند و در همین راستا، "عزیز" (یک باربر ارتفاع پاکستانی) هماهنگ شده تا صبح پنجشنبه مقداری آب و مواد غذایی و یک بیسیم شارژ شده، به کمپ سوم برودپیک حمل نماید و کوهنوردان پس از بازگشت به مرتفع ترین کمپ   کمبود امکانات نداشته باشند.


دو تیم شامل کوهنوردان آلمانی وپاکستانی و سوییسی نیز برای نجات سه کوهنورد گم شده ایرانی در منطقه حضور یافتند و کوهنوردان پاکستانی نیز روز جمعه برای نجات این کوهنوردان اقدام کردند که به دلیل بد بودن شرایط جوی و مناسب نبودن مسیر به کمپ اصلی بازگشتند.

خانم پرستو ابریشمی کوهنورد ایرانی در وبلاگ خاک خوب گفت ، «آیدین بزرگی» یکی از سه کوهنورد صعودکننده به قله از او خواسته تا پس از صعود آنها، نامه اش را منتشر کند، آیدین بزرگی در متن این نامه، چنین آورده است:

«به نام برودپیک، به امید تغییر

من وتو يكي دهانيم
كه با همه آوازش، به زيباتر سرودي خواناست.

من و تو يكي ديدگانيم
كه دنيا را هر دم، در منظر خويش تازه‌تر مي‌سازد.

نفرتي
از هر آنچه بازمان دارد، از هر آنچه محصورمان كند، از هر آنچه واداردمان، كه به دنبال بنگريم.

دستی
که خطی گستاخ به باطل می‌کشد.

من و تو يكي شوريم
از هر شعله‌ اي برتر، كه هيچ گاه شكست را بر ما چيرگي نيست
چرا كه از عشق رویینه تنيم.

و پرستوئي كه در سرپناه ما آشيان كرده است
با آمد شدني شتابناك
خانه را از خدائي گمشده لبريز مي‌كند.

شاملو


این ماییم، دوباره اینجاییم. با هم هستیم ولی تنهاییم. اینجاییم نه از برای خودخواهی، نه از برای خودنمایی، اینجاییم از سر عشق، اینجاییم از سر شور، از سر غرور. اینجاییم از برای رشد، از برای اوج، از سر جنون، اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز، پایانی که آغازی بلند پروازانه تر را نوید دهد.

پایانی که پایان نیست، که شالوده ی آغاز است، که پشتوانه ی آغاز است، که تیر خلاصی است بر نتوانستن ها، بر خود کم بینی ها، بر در حصار ماندن ها، بر گرفتار تکرار شدن ها. آری تیر خلاصی است بر ماندن ها، نرفتن ها، نرسیدن ها، غروبی است برای این فرسایش ها و طلوعی است برای ریشه زدن ها، برای شکوفه دادن ها. بوی خوش تغییر است و مهر ابطال است بر راکد بودن ها.

می خواهیم مال خودمان باشد، راه خودمان باشد، مسیر خودمان باشد، طناب خودمان باشد، از نفس و عرق خودمان باشد. می خواهیم توانستن را معنی کنیم، می خواهیم تغییر را زندگی کنیم، می خواهیم خواستن را بفهمیم، خواستن را بخواهیم. می خواهیم روی آن بزرگ مردی را سفید کنیم که مویش در این راه سفید شد، که قلبش در این راه شکست، که روحش در این راه درد کشید. می خواهیم پیرمردی را شاد کنیم که بغض به گلو نشسته اش فریاد شد، و فریادش به دادگاه برده شد. می خواهیم راهی را برویم که درست است، که رو به اعتلاست. می خواهیم طعنه بشنویم، مسخره شویم، مضحکه شویم، پول هایمان را هدر بدهیم، بدویم، گریه کنیم، خطر کنیم. می خواهیم کوهنورد باشیم، می خواهیم میراث بران شایسته ای باشیم، نمی خواهیم زیر چتر زور باشیم، نمی خواهیم کور باشیم.

آری، ما اینجاییم، تا یادی از کوهنوردی اینک مرده ی کشورمان کنیم، تا کوهنوردی مان را دوباره ورق بزنیم، تا یادگاری از خودمان به جا بگذاریم، توشه ای برای کوهنوردان آینده ی کشورمان. اینجاییم تا بر تن یک کوه هشت هزار متری یادگاری خودمان را بنویسیم، نام ایران مان را حک کنیم، اینجاییم تا دوباره زنده شدن را زمزمه کنیم.

چه کسی است که بتواند جلوی عزم ما بایستد؟ عزم ما از ذره ذره ی وجود کوهنوردان ایران است. عزم ما بی پولی را نمی شناسد، عزم ما خطر را می هراساند، عزم ما نیازی به اجازه ی پشت میز نشینانی ندارد که خود را رئیس و سرپرست می دانند، که خود را تافته ی جدا بافته می دانند، که خود را نخبه می پندارند، که خود را کوهنورد می دانند، که آنان اند که محتاج عزم مایند، که آنان اند که زیر چتر مایند. عزم ما نامه و گواهی و مجوز شورا نمی خواهد.

عزم ما ریشه در ذات ما دارد، ریشه در پیشکسوتان ما دارد، ریشه در عمق وجود آنانی دارد که زندگی شان را وقف کوهنوردی این کشور کرده اند. عزم ما عزم جوانی است، عزم پرواز است. عزم ما عاشق است، شکست را نمی شناسد، کارشکنی را نمی فهمد، استهزا را عار نمی داند، طعنه را ننگ نمی شمارد، عزم ما فقط آنجا را می بیند، راس آن ستیغ بلند را.

گفتم ما تنهاییم. ولی نه، ما تنها نیستیم. هزاران چشم به راه ماست، هزاران دست دعاگوی ماست. چشمان مادرم، دستان پدرم، نگاه دوستانم، همه پشتوانه ی ماست. ما تنها نیستیم، چند دهه کوهنوردی پر افتخار پشت ماست، این همه کوهنورد نو جو و نو طلب پشت ماست. پشتوانه ی ما ارز دولتی نیست، حکم قهرمانی نیست، مقام نخبگی نیست. پشتوانه ی ما های و هوی نیست، جنجال نیست، مصاحبه نیست، تلویزیون نیست. پشتوانه ی ما باربر بیچاره نیست، کپسول اکسیژن نیست، طناب ثابت نیست.

پشتوانه ی ما عرق جبین ماست، صدای نفس نفس زدن های ماست، بغض در گلوی ماست، اشک حلقه شده در چشم ماست. پشتوانه ی ما سکوت ماست، صبر ماست. پشتوانه ی ما تویی، تو که چند سال تلاش ما را شکست ندانستی. پشتوانه ی ما تویی، نه آن حسودی که از ضعف خودش ما مسخره می کرد، نه آن ضعیفی که خودش جسارت پیمایش صد متر را در طناب خودش ندارد، نه آن کسی که هیمالیانوردی اش در یومارش خلاصه است، نه آن کسی که قهرمان دروغین است.

پشتوانه ی ما تویی، تو که با نگاهت، تو که با صدایت، تو که با امیدت، با امیدت به آینده ای روشن برای کوهنوردی این مملکت، ما را راهی می کنی. پشتوانه ی ما تویی که صد متر راه از مسیر اعتلا را بر هزاران متر راه از مسیر تکرار ترجیح می دهی.

می گویند نمی توانید، می گویند کشته می شوید، می گویند شما را چه به این کارها! نخبگان ما نتوانستند، شما که اصلا نخواهید توانست. می گویند راهتان را می بندیم، پایتان را می گیریم. می گویند هیمالیا مال ماست، صعودش هم مال ماست، افتخارش هم فقط مال ماست، کیف و کوکش هم مال ماست، عشق و حالش هم مال ماست. می گویند بروید چند ماه دیگر جواب نامه تان را می دهیم، می گویند مگر بچه بازیست، مگر به این آسانی است! می گویند آنجا هییییییییییمااااااااااالیییییییییاسسسسسسسسست، توچال نیست!

می گوییم بترسید، دیر یا زود سردمداریتان به پایان می رسد، می گوییم این صعود برای شما کابوس است و این کابوس رویای ماست. می گوییم نتوانستن برای ما ننگ نیست، قله برای ما هدف نیست. می گوییم جرات نداشتن ننگ است، هراسیدن ننگ است، درجا زدن ننگ است. می گوییم آری هدف قله نیست، هدف اعتلا است، هدف تجربه کردن است، هدف دیدن است، لمس کردن است، هدف آموختن است، از شکست درس گرفتن است.


می گوییم به شکست های ما بخندید، از ته دل، از سر کیف، نوبت ما نیز می رسد، آن زمانی که شکست های قبلی مان مانند نبردبانی ما را به بالای بالا می رساند. می گوییم اینک بخندید، خنده ی شما هرچه بلند هم باشد در آن پایین ها مانده است.
می گوییم ما از آن بالا به شما می خندیم، از آن بالا همه صدای مارا خواهند شنید، همه پیام ما را خواهند گرفت. می گوییم این پاداش ماست، این نتیجه ی صبر ماست، نتیجه ی پایمردی ماست، نتیجه ی جرات کردن ماست، نتیجه ی اشکهای ماست، نتیجه ی چند دهه کوهنوردی ماست که شما پایتان را بر گلویش گذاشتید، نمی گذارید بلند شود، نمی گذارید نفس بکشد. ولی ما از آن بالا پا بر گلوی شما خواهیم گذاشت، ما از آن بالا شما را پایین خواهیم کشید، ما از آن بالا ترانه ی زندگی را برای کوهنوردی مان خواهیم خواند، دست در دست هم، غرق شادی، غرق غرور، غرق افتخار.

نه ما تنها نیستیم، این کوه با ماست، هنوز هم در عکس هایمان کنارمان ایستاده، هنوز هم نگاهش که می کنیم صدایش را می شنویم. ما را می خواند، به مکتب خانه ی عشقش، به مدرسه ی زندگی اش، مدرسه ی کوهنوردی اش. مشتاق آموختن است، آموختن جسارت، آموختن خود باوری، آموختن پیشرفت. ما را می خواند به بهشت گم شده اش، ما را می خواند با همه ی بادهای سهمگینش، با همه ی بهمن های مهیبش، با صدای خرد شدن یخهایش. با آن که بر همه ی دنیای اطرافش محیط است، با آنکه همه را از بالا می بیند، اما ما را می خواند تا محاط ما شود، ما را می خواند تا خودش را خاک پای ما کند. نه به این خاطر که ما کسی باشیم، نه به این خاطر که ما در مقابلش عددی باشیم، که خود می دانیم در دریایش مثل حبابی هستیم و در آسمانش کمتر از ذره ی کاهی.

ما را می خواند چون می داند در فضای ماتم زده و درمانده ی کوهنوردی کشورمان، فقط اوست که می تواند دست ما را بگیرد. ما را می خواند چون می داند به او پناه آورده ایم، ما را می خواند چون می داند که ما فرعیم و اصل صدها یا شاید هزاران کوهنورد جوانی هستند که باید با مرام و مکتبش تربیت شوند. ما را می خواند چون خودش بزرگ است، رو به بالاست و از سر به زیر بودن ها خسته است، ما را می خواند چون جسارت تعرض به حریمش را داشتیم، چون پیام ما پیام ما نسیت، پیام کوهنوردان ایران زمین است، پیام تغییر است.

نه این ما نیستیم. تنها هم نیستیم. این شمایید. شما که این راه را ادامه خواهید داد، شما که این تفکر را زنده نگه خواهید داشت، شما که فریب تکرار را نخواهید خورد، در باتلاق عاشقان میز و صندلی فرو نخواهید رفت. این شمایید که غرور مایید، که پیشران مایید، که انگیزه ی مایید. این دستان شماست که دعا گوی ماست، که خیرخواه ماست. این شمایید که همیشه زنده خواهید ماند، که آینده متعلق به شماست، که آینده متکی به شماست. آری این شمایید، فقط کافیست بخواهید، بهترین ها را، رشدکردن ها را، بالاترین ها را، اولین ها را.»


Sunday, July 21, 2013

Saturday, July 20, 2013

Sunday, July 14, 2013

فعالان در تبعید: ۷ تن از مدیران سایت مجذوبان نور، وکلا و فعالان حقوق دراویش از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب
تهران , در مجموع به بیش از ۵۶ سال حبس تعزیری محکوم شدند.
به گزارش مجذوبان نور، پس از گذشت نزدیک به دو سال از بازداشت بیش از ده‌ها تن از مدیران سایت مجذوبان نور «پایگاه خبری دراویش گنابادی»، وکلای دراویش و فعالان حقوق دراویش، احکام محکومیت هفت تن از این زندانیان عقیدتی که از شهریور ماه سال ۹۰ در زندان اوین محبوسند توسط قاضی پروندهٔ این دراویش در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صادر شد.

بر اساس این حکم که توسط قاضی صلواتی صادر شده است، حمید رضا مرادی سروستانی (مدیر سایت مجذوبان نور و از فعالان حقوق دراویش) به ۱۰ سال و شش ماه حبس تعزیری، رضا انتصاری (عکاس خبری و فعال حقوق دراویش و از مدیران سایت) به ۸ سال و شش ماه حبس تعزیری و آقایان مصطفی دانشجو (وکیل دراویش و از مدیران سایت)، فرشید یداللهی فارسی (وکیل دادگستری و از مدیران سایت)، امیر اسلامی (وکیل دادگستری و از مدیران سایت)، امید بهروزی (وکیل دراویش و از مدیران سایت)، افشین کرم‌پور (حقوقدان و از مدیران سایت) هر کدام به ۷ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده‌اند.
همچنین این افراد از بابت تکمیل مجازات به ۵ سال محرومیت از عضویت در گروه‌ها، احزاب، فرق و فعالیت در مطبوعات، رسانه‌ها و فضای مجازی نیز محکوم شده‌اند.
گفتنی است اتهامات این افراد تشکیل گروه غیرقانونی مجذوبان نور به قصد بر هم زدن امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و معاونت در اخلال در نظم عمومی اعلام شده است.
این احکام در حالی برای این دراویش و زندانیان عقیدتی صادر شد که این افراد از شرکت در تمامی جلسات دادگاه خود به دلیل رعایت نشدن روند آیین دادرسی در مورد پرونده اتهامی آن‌ها امتناع کرده و از ارائه هرگونه لایحه دفاعی خودداری کردند

بگو نه....... به اعدام

images (8)
وقتی از من خواسته شد تا به جریان وبلاگی اعتراض به اعدام‌های اخیر بپیوندم  از خودم پرسیدم ما اینجا که هستیم؟ چه می‌خواهیم و از که آن را طلب می‌کنیم؟ همه می‌دانیم که سرچشمه‌ی این اعدام‌ها کجا است. گوگل کردن این عبارت «بریزید خونها را» در بین این گیومه ما را به سرچشمه هدایت خواهد کرد. من با اطمینان کامل عرض می‌کنم که حتی اگر حکومت پهلوی دقیقا با همان شکل سلطنت مطلقه ادامه یافته بود، امروز ایران در اثر همجواری فرهنگی و ایجاد رابطه با غرب از این نظر اینگونه که هست نبود و فاصله‌ای بسیار با چیزی که هستیم داشت. بنابراین منبع اصلی تقویت این جریان کشنده که جان آدمی را در برابر مفاهیمی چون «این نهضت باید زنده بماند» پشیزی هم به حساب نمی‌آورد، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و کاتالیزور نکبت‌بار آن، قانون مجازات اسلامی است.
پیش از هر چیز ما باید جایگاه خودمان را مشخص کنیم. آیا اعضای یک حزب سیاسی هستیم یا شهروندان با هوش یک جامعه هستیم که احزاب را بر اساس خواسته‌های مدنی و فردی خود ارزیابی می‌کنیم؟ در هرکدام از این دو حالت می‌توانیم به حق رفتاری متفاوت داشته باشیم. اما این که با سیاست مانند تیم‌های فوتبال برخورد کنیم و طرفداران «هورا کش» احزاب بشویم غم‌انگیز است. به هر حال اگر فرض کنیم که شهروندان جامعه‌ هستیم، این وسط چه باید بگوییم؟ مسئله‌ی جان است و بودن و نبودن. با که بگوییم که مردم را نکشید؟ چگونه بگوییم؟ آیا می‌ترسیم که بگوییم. ما چقدر رسانه در اختیار داریم؟ اصولا برای مسئله‌ای به این مهمی، یک رسانه چه باید بگوید؟ خطابش باید به مردم باشد یا حکومت؟ یا شاید بخشی از حکومت که امید آن می‌رود که همراهی کند؟
واقعیت این است که رسانه‌ها پول لازم دارند. پول‌ها معمولا در بدنه‌ی جناح‌های سیاسی و از طریق فعالیت‌های اقتصادی اعضا و نهادهای وابسته به آن‌ها تامین می‌شوند یا اینکه رسانه‌ها در قالب  شرکت‌های تجاری بزرگ موجودیت می‌یابند که مالکین‌شان به آن‌ها پول تزریق می‌کنند. یک واقعیت تلخ دیگر هم این است که در ایران، جناح سیاسی که با جمهوری اسلامی و «بریزید خونها را» رسما مخالف باشد نداریم. می‌ماند رسانه‌هایی که بعد از 88 در حمایت از مردمی که به خیابان آمده بودند شروع به فعالیت کردند و اسم و رسمی پیدا کردند. آن‌ها که هستند و منابع مالی و خط مشی‌شان از کجا تامین و صادر می‌شود؟ اگر فرض را به این بگیریم که در دعوایی با حکومت، سهم‌شان را دریافت کردند و حال آن اعتراض ضمنی به اعدام‌ها را هم آرام آرام به حاشیه برده‌اند چه باید کرد؟ گذشته از این، حتی در صورتی که این فرض هم درست نباشد، اعتراض آن‌ها تا چه حد آن سرچشمه را نشانه خواهد گرفت؟
بالاخره باید کسی از جایی که صدایش شنیده می‌شود- دقیقا و رسما – به قانون مجازات اسلامی، «بریزید خونها را» و تعاریفی مثل ارتداد و محاربه با خدا اعتراض کند. این که اعتراض این باشد که «فلانی مشمول محاربه نمی‌شود» که بازی بی سرانجامی است.  اینجا مردم را می‌کشند همچنان. من همچنان می‌بینم که خبرگزاری هرانا در حال منتشر کردن آمار اعدامی‌ها است. زندانی‌های سیاسی، قاچاقچیان مواد مخدر و «اوباش» مجرم‌هایی که دست‌شان به آن‌سوی طناب دار نرسیده است. اعدام‌شان با جرم‌هایی است که برای همه به شکل یکسان تعریف شده‌اند ولی تنها برای بعضی‌ها داری قابلیت تبدیل شدن به مجازات هستند. خب این موضوع تا به کجا ادامه پیدا می‌کند؟
من دیدم که بعضی از مردم در جریان بازی انتخاباتی بد و بدتر دوباره به یکی از نماینده‌های حکومت که «بد» است و نه «بدتر» رای دادند و بعد از آن چنان شده است که گویی  با جمهوری اسلامی آشتی کرده و قرار است دست در دست هم ایران خویش را کنند آباد. سایرین هم که رای نداده‌اند لابد آن‌هایی هستند که دائم غر می‌زنند و کاری نمی‌کنند. هشدار من به آن دسته‌ی اول این است که مبادا با «بریزید خونها را» آشتی کنید. مبادا با دنبال کردن بهانه‌های خونین صادر شده‌ی مراکز شانتاژ فراموش کنیم که گرفتن جان یک آدم شوخی نیست و به بهانه‌ی این که الان زمان صلح و آرامش و زمینه‌سازی است زیر بار این حرف برویم که این روزها دنبال کردن این مطالبات در اولویت قرار ندارد! آری برای یک جناح سیاسی ممکن است چنین باشد. اما برای ما که شهروندان یک جامعه هستیم، حتما باید ماجرا فرق کند. باید تا سرحد مکن تلاش کنیم که خواسته‌ی ما اجرا شود.
پس لااقل بین خودمان، در وبلاگ‌ها و پیج‌های اینترنتی‌مان، صحبت‌های دوستانه‌مان، این حرف‌های جناحی را توجیه نکنیم.
اینجا کسی در امان نیست. یادمان باشد که مملکتی که قانون اساسی‌اش اینچنین خطرناک است و قوانین کیفری‌اش بر اساس قانون مجازات اسلامی تنظیم شده‌اند همیشه مانند پرتگاهی وحشتناک مستعد ریختن خون آدم‌ها به بهانه‌های واهی است. اینجا هر نفسی که فرو می‌رود شرمنده از حسرت اعدامی است و چون بر می‌آید درمانده از رنج باز ماندگانش است. همراهی با یک جریان که همچنان از این پایه‌ها حمایت می‌کند برای ما مصونیت نمی‌آورد. این موارد اساس آزادی‌های فردی و مدنی را نشانه رفته‌اند و از آنجایی که انسان طبیعتا به آن سوی آزاد میل دارد و آن قوانین چنان فاصله‌ای با جوامع امروزی دارند، خطر همواره هرکدام از ما را تهدید می‌کند. پس برای ما به عنوان شهروندان، پیش از هرچیز، همواره اعتراض به این موارد اهمیت دارد. هیچ‌ بهانه‌ای برای به حاشیه راندن‌شان توجیه‌پذیر نیست.
همواره به اعدام بگوییم نه!

Thursday, July 11, 2013

اسامی ۸۳ زندانی سیاسی عقیدتی‌ محکوم به اعدام در زندانهای ایران

البته باید به این نکته توجه کرد که این اسامی تنها اسامی هستند که منتشر شده اند و گمان آن میرود که اسامی محکومین به اعدام بسیار بیشتر باشد.
لذا خواهشمندیم که در تصحیح و تکمیل این اسامی ما را یاری رسانید و با این این ایمیل با ما تماس بگیرید
kampain82@gmail.com

List of executions
Following our talk about list of executions:
اسامی 83 زندانی سیاسی- عقیدتی محکوم به اعدام در زندانهای ایران


زندان کارون اهواز:Karoon Prison

1. محمد علی عموری / Mohammad Ali Amori
محمد علی عموری ز فعالان عرب که پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
محمد علی عموری ۳۴ ساله، دارای مدرک مهندسی شیلات از دانشگاه اصفهان. هاشم شعبانی،۳۲ساله لیسانس ادبیات عرب و فوق لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه چمران اهواز است. او معلم هم هست. هادی راشدی، ۳۹ ساله فوق لیسانس شیمی و او نیز معلم بوده است.
2. هاشم شعبانی / Hashem shaabani
هاشم شعبانی پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
آقای شعبانی، که از فعالان عرب اهوازی است، و از فعالان دانشگاه و در آخرین نامه خود به زبان عربی منتشر شده، می‌گوید که با اسم مستعار برای حمایت از اقلیت عرب ساکن ایران فعالیت می‌کرده است، وی همچنین به فعالیت‌های خود در دانشگاه و سپس انتشار دیدگاه‌هایش در اینترنت اشاره می‌کند.
3. هادی راشدی پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
نامبرده نیز از فعالان مدنی عرب بشمار میرود و در زمینه حمایت برای اقلیت عرب فعالیت داشته است.
4.سید جابر آلبوشوکه / Seeied Jaber Albooshookeh
سید جابر آلبوشوکه پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
آقای سید جابر آلبوشوکه از فعالان هویت طلب عرب است که همایش و شب های شعر به زبان عربی و کلاسهای آموزشی و هنری برای جوانان عرب شهر رامشیر (خلفیه) برگزار می کرده است.
5. سید مختار آلبوشوکه/ Seeied Mokhtar Albooshookeh
سید مختار آلبوشوکه پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
مختار البوشکه، ۲۶ ساله فوق دیپلم کامپیو‌تر از دانشگاه امیدیه است. او در سپاه پاسداران سرباز بوده و زمانی که برای مرخصی پیش خانواده‌اش آمده بود، دستگیر شد. جابر البوشکه، ۲۸ ساله، در شرکت پدرش فعال بود.

زندان رجائی شهر کرج : Rajayi shahr Prison

1. زانیار مرادی / Zaniar Moradi
زانیار مرادی فرزند اقبال ۲۱ ساله ساکن شهر مریوان در تاریخ ۱۴ مرداد ماه سال ۸۸ توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر مریوان بازداشت شده و به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شده است.
نامبرده پس از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و بعد از نزدیک به یک ماه و نیم بدون برخورداری از حق ملاقات و تماس با خانواده در شعبه‌ ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام قتل پسر امام جمعه مریوان و عضویت در حزب کوموله دادگاهی و به اعدام محکوم شد. بعد از اعتراض این دو زندانی به احکام صادره ، در تاریخ ۱۸ تیر ماه سال ۹۰ پس از بررسی پرونده از سوی دیوان عالی کشور این حکم تائید و یک روز بعد به دایره اجرای احکام زندانی رجایی شهر کرج ابلاغ شد. این زندانی هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج به سر می‌برد.
2. لقمان مرادی/ Loghman Moradi
لقمان مرادی فرزند عثمان متولد ۶۲ ساکن شهر مریوان در تاریخ ۱۳ مرداد ماه سال ۸۸ توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر مریوان بازداشت و به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد. این زندانی به همراه زانیار مرادی ( هم پرونده وی ) به مدت نزدیک به ۹ ماه در سلولهای اداره اطلاعات شهر سنندج مورد بازجویی و انواع شکنجه‌های فیزیکی و روحی قرار گرفته بودند.
بعد از این مدت به زندان مرکزی سنندج منتقل و به مدت نزدیک به ۶ ماه نیز در این زندان نگهداری شد. بعدا مجددا به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد. به گفته یک منبع نزدیک به خانواده «نیروهای وزارت اطلاعات او را تحت فشار قرار دادند که در اعترفات تلویزیونی مسئولیت قتل پسر امام جمعه شهر مریوان را بر عهده بگیرند.»
این دو زندانی در برنامه ایران تودی پرس تی وی اعتراف به انجام این قتل کرده بودند که به گفته منابع نزدیک به خانواده این عمل تحت فشارجسمی و روحی انجام شده است. این بار به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده و بعد از نزدیک به یک ماه و نیم بدون حقو ملاقات و تماس با خانواده در شعبه‌ ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام قتل پسر امام جمعه مریوان دادگاهی شده و به اعدام محکوم می‌شوند. بعد از اعتراض این دو به احکام صادره ، در تاریخ ۱۸ تیر ماه سال ۹۰ از سوی دیوان عالی کشور این حکم تائید و یک روز بعد به دایره اجرای احکام زندانی رجایی شهر کرج ابلاغ شده است.
3. محمد زاهدی بهمنی / Mohammad Zaahdi Bahmani
محمد زاهدی بهمنی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
4. هوشیار محمدی/ Hoshiar Mohammadi
هوشیار محمدی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
5. جمال مولایی/ Jamal Molaayi
جمال مولایی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
6. اصغر رحیمی/ Asghar Rahmani
اصغر رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
7. یاور رحیمی / Yavar Rahimi
یاور رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
8. مختار رحیمی / Mokhtar Rahimi
مختار رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
9. بهمن رحیمی/ Bahman Rahimi
بهمن رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
10. بهنام رحیمی/ Behnam Rahimi
بهنام رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
11. کیوان زند کریمی / Keivan Zandekarimi
کیوان زند کریمی در سال ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
12. بهرام احمدی/ Bahram Ahmadi
بهرام احمدی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
13. حامد احمدی / Hamed Ahmadi
حامد احمدی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
14. مردان ملکی/ Mardan Maleki
مردان ملکی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
15. جمشید دهقانی / Jahangir Dehghani
جمشید دهقانی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
16. جهانگیر دهقانی / Jahangir Dehghani
جهانگیر دهقانی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
17. پوریا محمدی / Pooria Mohammadi
پوریا محمدی به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
18. وریا قادری / Veria ghaderi
وریا قادری که به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
19. طالب ملکی / Taleb Maleki
طلب ملکی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
20. بهروز شاه‌نمکی/ Behroz Shahnamaki
بهروز شاه‌نمکی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
21. محمد زرینی/ Mohammad Zarini
محمد زرینی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
22. شهرام رحمتی/ Shahram Rahmati
شهرام رحمتی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
23. امید پیوند/ Omid peivand
امید پیوند به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
24. ادریس نعمتی / Edris Neemati
ادریس نعمتی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
25. کاوه ویسی/ kave vasiei
کاوه ویسی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
26. کاوه شریفی/ Kave Sharifi
کاوه شریفی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
27. فرزاد شاه‌نظری / Farzad Shahnazari
فرزاد شاه نظری به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
28. کمال ملایی/ Kamal Molaii
کمال ملایی از فعالان مذهبی اهل سنت که به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
29. هادی حسینی / Hadi Hosseini
هادی حسینی از فعالان مذهبی اهل سنت که به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
30. هوشنگ رضایی/ Hoshang Rezayi
هوشنگ رضایی اهل شهر نهاوند در تاریخ ۲۹ خردادماه سال ۸۹ در شهر تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بند مخصوص این وزارتخانه یعنی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این زندانی در اردیبهشت سال ۹۱ بعد از نزدیک به یک سال و نیم نگهداری در بندهای ۲۰۹ و ۳۵۰ زندان اوین اوایل اردیبشت ماه به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
این زندانی به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کردی از سوی شعبه‌ ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به اعدام محکوم شده است.

زندان ارومیه / Oromieh Prison

1. منصور آروند / Mansoor Arvand
منصور آروند در تابستان ۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
2. رضا ملازاده / Reza Malaazadeh
رضا ملازاده در تابستان ۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
3. بهروز آلخانی/ Behroz Alaakhaani
بهروز آلخانی فرزند فارس(Fares) متولد ۱۳۶۴ شهروند کُرد ساکن سلماس که در تاریخ ۷ بهمن ماه سال ۸۸ توسط نیروهای وزارت اطلاعات در شهر سلماس بازداشت شده بود. که در تاریخ ۲۳ مهرماه سال ۹۰ در جلسه‌ ایی چند دقیقه‌ ایی با حضور وکیل تسخیری، نماینده دادستان و نماینده اداره اطلاعات شهر ارومیه بهروز آلخانی را به اتهام محاربه از طریق همکاری موثر با پژاک و مشارکت در قتل دادستان خوی، شعبه یک دادگاه انقلاب شهر ارومیه به ریاست قاضی چابک به اعدام محکوم کرد. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برد و پرونده وی نیز بعد از اعتراض وکیل تسخیری برای تجدید نظر خواهی به دیوان عالی کشور استان آذربایجان غربی ارسال شده است.
4. سیروان نژادی / Sirvan Neghaadi
سیروان نژادی در تاریخ ۱۴ تیر۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
5. علی افشاری/ Ali Afshari
این شهروند کُرد ساکن شهر مهاباد در اواخر آذرماه سال ۸۹ در شهر بوکان با یورش به منزل یکی از بستگانش بازداشت شده است. نیروهای وزارت اطلاعات و سپاه برای بازداشت وی اقدام به تیراندازی کرده و به گفته یک منبع نزدیک به خانواده او را زخمی کردند. بعد از اصابت چندین گلوله به بدن وی، نیروهای امنیتی او را بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات در شهر مهاباد منتقل کردند. علی افشاری به همراه سه برادر دیگرش که پیشتر بازداشت شده بودند به مدت نزدیک به ۴ ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهر مهاباد و ارومیه بدون حق ملاقات و تماس با خانواده مورد بازجویی قرار می‌گیرد. این چهار برادر در تاریخ ۱۴ آذرماه سال ۹۰ در دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام محاربه و همکاری با احزاب کُرد دادگاهی شدند و آخرین جلسه دادگاه با حضور وکلای تسخیری برگزار شد.
در تاریخ ۲۶ دی ماه سال ۹۰ در زندان مرکزی ارومیه به علی و رزگار( حبیب ) افشاری اعلام شد که به اتهام محاربه و همکاری با احزاب کُردی به اعدام محکوم شده‌اند و جعفر( سلطان ) و ولی افشاری نیز از اتهام محاربه تبرئه و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال حبس محکوم شده‌اند. علی افشاری هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه به سر می‌برد و به دلیل اصابت چندین گلوله به بدنش در هنگام دستگیری، وضعیت سلامتی وی وخیم گزارش شده است. پرونده وی نیز به همراه پرونده دیگر برادرانش به دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارسال شده است. وی در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
6. رزگار ( حبیب ) افشاری/ Habib Afshari
این شهروند کُرد ساکن شهر مهاباد در اواخر آذرماه سال ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شده است. نامبرده که به همراه سه برادر دیگر به نامهای علی، سلطان و ولی افشاری بازداشت شده بود به مدت نزدیک به ۴ ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهر مهاباد و ارومیه بدون حق ملاقات و تماس با خانواده مورد بازجویی قرار می‌گیرد. دادگاهی این چهار برادر در مورخه ۱۴ آذرماه سال ۹۰ در دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام محاربه و از طریق عضویت در حزب کومه‌له برگزار شده است و آخرین جلسه دادگاه با حضور وکلای تسخیری برگزار می‌شود.در تاریخ ۲۶ دی ماه سال ۹۰ در زندان مرکزی ارومیه به علی و رزگار ( حبیب ) افشاری اعلام می‌شود که به اتهام محاربه و همکاری با احزاب کُردی به اعدام محکوم شده‌اند و جعفر( سلطان ) و ولی افشاری نیز از اتهام محاربه تبرئه و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال حبس محکوم شده‌اند.» این زندانی هم اکنون در زندانی مرکزی ارومیه بسر می‌برد و بعد از اعتراض نامبرده و وکیل تسخیری وی به حکم صادر، پرونده جهت تجدید نظر خواهی به محاکم تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارسال شده است. وی در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
7. ابراهیم عیسی‌پور/ Ebrahim Eisaapoor
این شهروند کُرد ساکن بخش نًلاس از توابع شهرستان سردشت در تاریخ ۱۶ تیرماه از سوی نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر ارومیه منتقل و به مدت نزدیک به یک ماه و نیم نگهداری در سلولهای انفرادی به زندان مهاباد منتقل شد. این زندانی در یک پرونده مشترک با سیروان نژاوی در تاریخ ۲۳ فرودین ماه ۹۱ از سوی دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام همکاری با پژاک به اعدام محکوم شد. این زندانی در تاریخ ۱۲ اردیبشت ماه از زندان مهاباد به زندان مرکزی شهر ارومیه منتقل شده است. بعد از اعتراض وی به حکم صادره پرونده جهت تجدید تظر خواهی به محاکم تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارجاع داده شده است.
8. سید جمال محمدی/ Seied Jamal Mohammadi
سید جمال محمدی ساکن روستای ” هفتوان ” از توابع شهرستان سلماس در ۱۵ خرداد سال ۸۷ توسط ماموران اطلاعات در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی، بالاتر از تازه شهر واقع در سلماس به همراه سید سامی حسینی بازداشت شد. این شهروند کُرد به مدت نزدیک به چهار ماه در بازداشت نیروهای اطلاعاتی شهرهای سلماس و ارومیه بوده است. پس از آن این دو نفر به زندان ارومیه منتقل شدند. این دو زندانی فقط دو جلسه‌ یکی در مورخه‌ ۲۰ مهرماه سال ۸۷ در بازپرسی شعبه ‌اول و دیگری در وقت رسیدگی در شعبه ‌اول دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی مورخه‌۱۴ آذرماه سال تشکیل جلسه‌ دادگاه‌ شد و در این دادگاه به همراه سید جمال محمدی به اعدام محکوم شدند. این حکم بعد از اعتراض به دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارسال و در آنجا نیز عینا تائید شد. بعد از پیگیرهای وکیل این پرونده آقای خلیل کیان پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شده است. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برد و یک منبع نزدیک به پرونده به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که درخواست اعاده دادرسی برای این دو زندانی مورد پذیرش قرار گرفته است. اگر چه کمپین نتوانسته است تا کنون مدرک حقوقی دال بر صحت این ادعا کسب کند.
9. سید سامی حسینی/ Seied Sami Hosseini
سیدسامی حسینی متولد ۱۳۵۸ و ساکن روستای ” هفتوان ” از توابع شهرستان سلماس در ۱۵ خرداد سال ۸۷ توسط ماموران اطلاعات در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی، بالاتر از «تازه شهر» واقع در شهرستان سلماس به همراه سید جمال محمدی (هم پرونده ای که او هم حکم اعدام دارد) بازداشت شد.
نامبرده در تاریخ ۲۰ مهرماه سال ۸۷ در بازپرسی شعبه ‌اول و دیگری در وقت رسیدگی در شعبه ‌اول دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی تاریخ ۱۴ آذرماه سال تشکیل جلسه‌ دادگاه‌ شد و در این دادگاه به همراه سید جمال محمدی و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
10. عبدالله سروریان/ Abdollaah Sorooriaan
عبدالله سروریان از فعالان سیاسی کرد که توسط اطلاعات سپاه بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
11. حسین فروهیده/ Hassan Frohideh
حسین فروهیده در سال ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
12. سید جمال محمدی/ Jamal Mohammadi
سید جمال محمدی ساکن روستای ” هفتوان ” از توابع شهرستان سلماس در ۱۵ خرداد سال ۸۷ توسط ماموران اطلاعات در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی، بالاتر از تازه شهر واقع در سلماس به همراه سید سامی حسینی بازداشت شد. این شهروند کُرد به مدت نزدیک به چهار ماه در بازداشت نیروهای اطلاعاتی شهرهای سلماس و ارومیه بوده است. پس از آن این دو نفر به زندان ارومیه منتقل شدند. این دو زندانی فقط دو جلسه‌ یکی در مورخه‌ ۲۰ مهرماه سال ۸۷ در بازپرسی شعبه ‌اول و دیگری در وقت رسیدگی در شعبه ‌اول دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی مورخه‌۱۴ آذرماه سال تشکیل جلسه‌ دادگاه‌ شد و در این دادگاه به همراه سید جمال محمدی به اعدام محکوم شدند. این حکم بعد از اعتراض به دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارسال و در آنجا نیز عینا تائید شد. بعد از پیگیرهای وکیل این پرونده آقای خلیل کیان پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شده است. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برد .
13. حبیب الله گلپری پور / Habib golpahre
حبیب الله گلپری پور فرزند ناصر متولد ۱۳۶۳ در شهر سنندج ، ۵ مهرماه ۱۳۸۸ در حین خروج از مهاباد به سوی ارومیه که بنا بر متن کیفرخواست منتشر شده همراه تعدادی کتاب ونشریات مربوط به حزب پژاک بوده توسط نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه مهاباد بازداشت و ماهها در بازداشتگاهای امنیتی و نظامی شهرهای مهاباد، ارومیه و سنندج قرار داشت.
در تاریخ ۲۴ اسفندماه سال ۸۸ در شعبه یک دادگاه انقلاب شهر مهاباد به ریاست قاضی خدادای در یک جلسه چند دقیقه‌ایی به اتهام عضویت در حزب حیات آزاد کردستان ( پژاک ) به اعدام محکوم شد. بعد از اعتراض او به حکم یاد شده پرونده جهت تجدید نظر خواهی به شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور فرستاده شد و این دادگاه نیز حکم اعدام صادره از سوی دادگاه انقلاب مهاباد تائید شد. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برد .

زندان اوین / Evin Prison

1. عبدالرضا قنبری/ Abdollreza Ghanbari
عبدالرضا قنبری در تاریخ ۶ دی ۱۳۸۸ در تظاهرات روز عاشورا بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
2. احمد دانش‌پور مقدم/ Ahmad Danesh Poormoghadam
احمد دانش‌پور مقدم در تاریخ ۶ دی ۱۳۸۸ در تظاهرات روز عاشورا بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
3. محسن دانش‌پور مقدم / Mohsen Danesh Poormoghadam
محسن دانش‌پور مقدم در تاریخ ۶ دی ۱۳۸۸ در تظاهرات روز عاشورا بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
4. سعید ملک‌پور / Saeid Malekpoor
سعید ملک‌پور در مهر ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام مفسد فی الارض و توهین به مقامات و ارتباط با گروه‌های بیگانه اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
5. حمید قاسمی‌پور شال/ Hamid Ghaasemi poorshaal
حمید قاسمی‌پور شال در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام جاسوسی و ارتباط با با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
6. غلامرضا خسروی / Gholamreza Khosravi
غلامرضا خسروی در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق و کمک به تلویزیون سیمای آزادی به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
7. علی زاهد / Ali Zahed
علی زاهد در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق ارتباط با انجمن پادشاهی به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
8. وحید اصغری / Vahid Asghari
وحید اصغری در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام مفسد فی الارض و راه اندازی سایتهای ضد دینی به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.

زندان زاهدان / Zahedan Prison

1. عبدالخالق وفادار شاه زهی/ Abdolkhalegh Vafadar Shaah Zehi
عبدالخالق وفادار شاه زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
2. نوید شجاعی / Navid Shojayi
نوید شجاعی در اسفند ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
3. حامد وکالت / Hamed Vekalat
حامد وکالت در اسفند ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
4. عبدالغنی گونگوزهی/ Abdolghani Gongoo Zehi
عبدالغنی گونگوزهی در اسفند ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
5. عبدالغنی زنگی زهی/ Abdolghani Zangi Zehi
در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
6. شیر احمد حسین زهی/ Shirahmad Hossein Zehi
شیر احمد حسین زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
7. حمزه ریگی / Hamzeh Rigi
حمزه ریگی در اردیبهشت ۱۳۸۹بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر با گذشت بیش از ۳۲ ماه هنوز در سلول انفرادی اداره اطلاعات زاهدان به سر می‌برد.
8. حبیب الله ریگی‌نژاد شورکی / Habiballah Rigi neghad Shorki
حبیب الله ریگی‌نژاد شورکی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۶ زندان زاهدان به سر می‌برد.
9. جهیندریگی/ Jahind Rigi
جهیندریگی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
10. ایوب بهرام زهی/ Ayoub Bahram Zehi
ایوب بهرام زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
11. عبدالرحیم صحرا زهی/ Abdolrahmaan Narooyi
عبدالرحیم صحرا زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه و همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان همدان به سر می‌برد.

زندان سنندج / Sannandaj Prison

1. جمال سید موسوی/ Jamal Seid Moosavi
جمال سید موسوی در آذر ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان سنندج به سر می‌برد.
2. صدیق محمدی / Sedigh Mohammadi
صدیق محمدی در آذر ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان سنندج به سر می‌برد.
3. حبیب الله لطیفی/ Habiballah Latifi
حبیب الله لطیفی متولد ۱ فروردین ماه سال ۱۳۶۱ ، دانشجوی رشته‌ مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور ایلام بوده و در مورخ ۱ آبان ماه سال ۱۳۸۶ در خیابان ادب شهر سنندج توسط تعدادی از ماموران ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج بازداشت شده است. بعد از نزدیک یه ۴ ماه نگهداری در سلولهای بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج که گفته می شود با شکنجه‌های شدید من جمله ضرب و شتم که منجر به خونریزی کلیه و شکستن سروی شده به زندان مرکزی سنندج منتقل شد.
آقای لطیفی در تاریخ ۱۰ تیرماه سال ۸۷ در شعبه‌ یک دادگاه انتقلاب شهر سنندج به ریاست قاضی بابایی به اتهام محاربه و عضویت در حزب حیات آزاد کردستان ( پژاک ) محاکمه شد و با وجود دفاعیات وکلای وی آقایان صالح نیکبخت و نعمت احمدی نهایتا وی به اعدام محکوم شد.بعد از تائید حکم اعدام از سوی دادگاه تجدید نظر نهایتا دیوان عالی کشور نیز در تاریخ ۱۶ اسفند سال ۸۸ این حکم به صورت شفاهی به وکیل ایشان آقای نیکبخت اعلام شد.
حکم اعدام وی که طبق اعلام قبلی به وکیل ایشان قرار بود روز ۵ دی ماه سال ۸۹ در زندان مرکزی سنندج اجرا شود بنابه درخواست عفو والدین این زندانی به طور موقت با دستور دادستان سنندج متوقف شد. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی سنندج به سر می‌برد و به دلیل قطعیت حکم و ارسال آن برای اجرای احکام هر لحظه احتمال اجرای حکم وجود دارد.
4. بختیار معماری/ Bakhtiar Meemari
بختیار معماری، ٣٥ ساله و اهل شهرستان مریوان است که در در تاریخ ١٣ مرداد ماه سال ١٣٨٩ از سوی نیروهای امنیتی اداره اطلاعات مریوان دستگیر گردید. آقای معماری یک روز پس از بازداشت به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد و سه ماه در این بازداشتگاه تحت بازجویی قرار داشته است.
جلسات دادگاهی این زندانی در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد و دادگاه کیفری استان کردستان در تاریخ ۲۹ دیماه سال ۹۰ به اتهام قتل و شکایت خانواده مقتولین برای وی حکم قصاص صادر کرده است و همچنین دادگاه انقلاب شهر مریوان به اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُردی برای وی حکم اعدام صادر کرده است.
بخیتار معماری هم اکنون در زندان مرکزی سنندج به سر می برد.

زندان سقز / Saghez Prison

1. سمکو خورشیدی / Semkoo Khorshidi
سمکو خورشیدی شهروند کُرد اهل بانه استان کردستان در تاریخ ۸ فرودین سال ۹۰ در یکی از اتوبانهای اطراف تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است. این نیروها در زمان بازداشت وی اقدام به تیراندازی کرده و او از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفته زخمی بازداشت شده است. سمکوخورشیدی بعد از چندین ماه نگهداری در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر سنندج به زندان شهر سقز استان کردستان منتقل شده است.
نهایتا این زندانی در اردیبشت ماه امسال (سال ۹۱) از سوی دادگاه انقلاب شهر سقز به اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُردی و عملیات مسلحانه به اعدام محکوم شد و این حکم به صورت شفاهی به وی در زندان سقز اعلام شده است.
این زندانی هم اکنون در زندان سقز به سر می‌برد و بعد از اعتراض نامبرده به حکم، پرونده جهت تجدید نظر خواهی به یکی از شعبات محاکم تجدید نظر استان کردستان ارسال گردیده است.
2. مصطفی سلیمی/ Mostafa SAlimi
مصطفی سلیمی شهروند کُرد، متاهل و ساکن شهر سقز در مورخه ۱۶ فروردین ماه سال ۸۲ در شهر نهاوند توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. بعد از انتقال به بازداشتگاه آگاهی شهر سقز و بازپرسی و تفهیم اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُردی از سوی قاضی شعبه‌ یک دادگاه انقلاب شهر سقز به ریاست قاضی گودینی به اعدام محکوم شد.
بعد از اعتراض او و وکلای وی به نامهای آقایان سعید شیخی و سید جمال حسامی پرونده جهت تجدید نظر خواهی به شعبه‌ ۳۱ دیوان عالی کشور ارسال که دادگاه اولیه را تایید کرد. منابع محلی می گویند در آخرین تلاشهای وکلا و خانواده آقای سلیمی، شعبه‌ ۱۵ تشخیص دردیوان عالی کشور بار دیگر این حکم را تائید کرده است و پرونده بعد از قطعیت حکم به دایره اجرای احکام ارسال شده است. مصطفی سلیمی هم اکنون در زندان شهر سقز بسر می‌برد و به دلیل قطعیت حکم و ناکام ماندن تلاشها برای لغو این حکم در طول سالهای گذشته هر لحظه احتمال اجرای حکم اعدام وی وجود دارد.
3. شیرکو معارفی/ Shirkooh Maarefi
شیرکو معارفی، در مورخه ۹ مرداد ماه سال ۱۳۸۷ در یکی از روستای مرزی ایران و عراق توسط نیروهای سپاه پاسداران بازداشت شد و به گفته یکی از همبندی های سابق او در زندان سقز بعد از چندین ماه نگهداری در سلولهای بازداشتگاه مخفی سپاه پاسداران و اداره اطلاعات شهر سقز به زندان این شهر منتقل شد.
وی از سوی شعبه ۱ دادگاه انقلاب این شهر به اتهام محاربه از طریق عضویت دریکی از احزاب کردی به اعدام محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر استان و دیوان عالی کشور نیز تائیده شده است.
بعد از ارائه درخواست ” ماده ۱۸ ” از سوی آقای احمد سعید شیخی وکیل این زندانی به دفتر قوه قضایه، با این درخواست موافقت شد ولی دوباره پرونده به شعبه ۲۷ دیوان عالی کشور مسقر در شهر قم ارجاع داده و این شعبه نیز حکم اعدام را تائید کرد.
شیرکو معارفی هم اکنون در زندان سقز بسر می‌برد و حکم وی قطعی شده است و پرونده برای اجرای حکم به اجرای احکام زندان فرستاده شده است و هر لحظه احتمال اجرای حکم وجود دارد.
4. رشید آخکندی/ Rashid Akhkandi
رشید اخکندی ۵۵ ساله، متاهل و ساکن شهر سقز در مورخه‌ ۲۱ فروردین ماه سال ۸۷ در شهر اصفهان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. این زندانی در ۳۱ تیرماه سال ۸۷ در شعبه‌ یک دادگاه انقلاب شهر سقز به ریاست قاضی شایق به اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُرد مخالف، به اعدام و سی سال تبعید به زندان میناب محکوم شد.
بعد از اعتراض او وکیل وی سعید شیخی، پرونده‌ به شعبه‌ ۵ تجدید نظر استان کردستان ارسال و ۳۱ تیرماه سال ۸۸ حکم اعدام تائید شد. بعد از اعتراض مجدد به این حکم پرونده به شعبه‌ ۸ دیوان عالی کشور ارسال شد و در ۳۱ مردادماه سال ۸۸ حکم اعدام تائید شد.
این زندانی هم اکنون در زندان شهر سقز به سر می‌برد و به دلیل قطعیت حکم اعدام وی در دیوان عالی کشور و ارسال پرونده جهت اجرای حکم به دایره اجرای احکام هر لحظه احتمال اجرای حکم این زندان وجود دارد.

دیگر زندانها/ Other Prisons

1. مهرالله ریگی / Mehraallah Rigi (Semnan Prison)
مهرالله ریگی در مهر۱۳۸۹ در سن ۱۷ سالگی بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان سمنان به سر می‌برد.

2. عبدالوهاب ریگی / Abdolvahab Veigi ( Ghazvin Prison)
عبدالوهاب ریگی در مهرماه ۱۳۸۹ در سن ۱۷ سالگی بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان قزوین به سر می‌برد.

3. سلمان می‌ایی/ Salman Mi Ei (khoramabad Prison)
سلمان می‌ایی در اسفند ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان خرم آباد به سر می‌برد.

4. عبدالرحیم صحرا زهی/ Abdolrahim Sahrazehi (hamedan Prison)
عبدالرحیم صحرا زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه و همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان همدان به سر می‌برد.

5. سعید شاه قله / Saed Shah kole - Bosheher Prison
سعید شاه قله در سال ۱۳۷۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان محاهدی خلق به اعدام و در ‌‌نهایت به حبس ابد محکوم شد و در حال حاضر در زندان بوشهر به سر می‌برد.

6. سامان نسیم/ Saman Nasim (Mahabad Prison)
سامان نسیم در تابستان ۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان مهاباد به سر می‌برد.

7. رضا اسماعیلی/ Reza Esmayili (Salmas Prison)
رضا اسماعیلی در مهر ۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان سلماس به سر می‌برد.

8. انور رستمی/ Anvar Rostami (Makoo Prison)
انور رستمی در اردیبهشت ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ماکو به سر می‌برد.


Wednesday, July 10, 2013

اصغر محمودیان در زندان سمنان دست به اعتصاب غذا


رهسا نیوز: اصغر محمودیان، زندانی سیاسی که دیماه گذشته به بهانه اعزام به بهداری ازبند ۳۵۰ زندان اوین فراخوانده وسپس به تبعید اعزام شد، در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی در زندان این شهر دست به اعتصاب غذا زده است.
به گزارش خبرنگار رهسا نیوز، اصغرمحمودیان پس از واقعه عاشورای سال ۸۸به همراه همسرش دستگیر وبه بند ۲۰۹ و۲۴۰ زندان اوین منتقل شد وتاصدور رای ،۳۰ ماه را دربازداشت غیرقانونی به سربرد.
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست صلواتی قاضی بدنام دادگاه انقلاب ،این زتدانی را به شش سال حبس و تبعید در زندان سمنان محکوم کرد وهمسرش را نیز به ۵ سال زندان محکوم کرد که اکنون در بند بانوان زندان اوین دوران محکومیت خودرا سپری می کند.
این زندانی سیاسی در دهه ۶۰ نیز ۱۰سال حبس را تجربه کرده است وسه تن از خواهران برادرانش نیز درآن دوران به حبس محکوم شده ویکی از آنان اعدام شد.
سال گذشته ودرپی وخامت حال پدر این زندانی سیاسی ،تلاش هایش برای کسب اجازه مرخصی ناکام ماند وپدرش بدون دیدار فرزند به دیار باقی شتافت.
محمودیان ازبیماریهای حاد ریوی ،پروستات و بیماری ستون فقرات رنج می برد وبیماریهایی نظیر اعصاب وروان ،چربی خون وگوارش درپرونده پزشکی اش ثبت شده است.
این زندانی که دربخش زندانیان عادی وخطرناک در زندان سمنان درحبس به سر میبرد ازهفته گذشته ودرپی بی اعتنایی به درمان های حیاتی خود دست به اعتصاب غذا زده وشرایط وخیمی دارد.
مادر این زندانی سیاسی ۶۲ ساله نیز حال خوشی ندارد ودربستر بیماری خواستار آخرین ملاقات با فرزندش است

Tuesday, July 9, 2013

دستگیری دو فعال فیسبوکی ...توسط پلیس فتا

fataرئیس پلیس فتا (فضای تولید و تبادل اطلاعات) استان سمنان از دستگیری دو نفر كه در صفحه فیس بوك خود به مسئولان نظام توهین می كردند خبر داد.
به گزارش مهر، سرگرد سید علی میراحمدی سه شنبه در گفتگو با خبرنگاران در محل نیروی انتظامی استان سمنان با اشاره به دستگیری دو نفر كه در صفحه فیس بوك خود به مسئولان نظام توهین می كردند افزود: ارتقای امنیت فضای مجازی از طریق رصد و پایش مستمر این فضا مهمترین هدف پلیس فتا است.
وی گفت: ماموران پلیس در شبكه اجتماعی فیس بوك به صفحه ای برخوردند كه طراحان آن، تصاویری با محتوای توهین به مسئولان نظام منتشر می كردند.
رئیس پلیس فتای استان سمنان اظهار داشت: شناسایی عاملان این اقدام مجرمانه در دستور كار قرار گرفت و كارشناسان پلیس با عملیات فرا نرم و به كارگیری توان علمی و فنی خود این پرونده را نیز به سرانجام رساندند.
اشراف كامل پلیس بر فضای سایبری
میراحمدی گفت: مشخصات و آدرس گردانندگان این صفحه كه یك مرد ۴۵ ساله و یك زن ۳۵ ساله بودند در استان به دست آمد و در ادامه نیز هماهنگی های لازم قضایی برای دستگیری متهمان انجام شد.
وی افزود: با اجرای عملیات دستگیری در شهرستان های سمنان و مهدیشهر هر دو متهم بازداشت شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند كه با شواهد و اسناد غیر قابل انكار پلیس، متهمان به اقدام مجرمانه خود اعتراف كردند و تحویل مراجع قضایی شدند.
رئیس پلیس فتای استان سمنان در خاتمه با توصیه به عموم كاربران در خصوص رعایت قوانین و مقررات و پرهیز از ارتكاب هرگونه جرمی در فضای سایبری تاكید كرد: پلیس بر آنچه در این فضا می گذرد اشراف كامل دارد.