Sunday, May 25, 2014

بخش کوچکی از جنایات شاه اسماعیل صفوی

به نظر نگارنده این ناچیزترین حق ایرانیان، بالاخص جوانان سلحشور ایرانیست که از جنایات قزلباشان آناتولی یا بنیانگذاران مذهب شیعه اثنی عشری در سرزمین ایران آگاه شده و از روند شکل گیری و گسترش این مذهب مطلع شوند، باشد که قضاوتشان در مورد بانیان و مبلغان این مذهب و آینده سرزمین اجدادیشان آگاهانه تر صورت پذیرد. بر پایه ی نوشته های پطروشفسکی در تابستان سال 905 هجری، اسماعیل دوازده ساله به اتفاق حسین بیک از ایل شاملو، گیلان را ترک و وارد ییلاق ایل استاجلو گردید و مورد استقبال پرشوری واقع شد. اسماعیل برای اولین بار با سیصد قزلباش به اردبیل نزدیک شد، ولی از عهده تصرف آن شهر برنیامد. لذا امیران ایل استاجلو مصمم شدند برای فراهم نمودن سپاه بیشتر بسمت مغرب و قرجه داغ بروند و پس از آن به شورگل و کاغذمان و ارزنجان. خلاصه در پایان سال 905 هجری تعداد هفت هزار قزلباش به دور اسماعیل گردآمدند، با تشکیل جلسه ای در ییلاق ارزنجان قرار شد ابتدا به شیروان شاه حمله کنند. نهایتا در پائیز سال 906 هجری لشگر شیروان شاه را در جبانی تار و مار و شهر شماخی را تصرف کردند، در بهار سال 907 هم بادکوبه را تسخیر نمودند. هر چند که یکبار سپاهیان آقاقویونلو قزلباشان را از تبریز بیرون راندند، اما بالاخره قزلباشان در همان سال 906 هجری این شهر را به تصرف خود درآوردند.
اسماعیل صفوی در عنفوان جوانی بر تخت سلطنت جلوس کرد و بدین صورت آغاز سلسله صفویه در ایران اعلام گردید. نخستین اقدام اسماعیل در تبریز این بود که نام دوازده امام شیعه را در خطبه آورد و لعن سه خلیفه راشدین، یعنی ابوبکر، عمر و عثمان را در ملاءعام معمول داشت. حسن روملو مینویسد: که فرمان صادر شد تا در شوارع و میادین زبان به لعن ابوبکر و عمر و عثمان بگشایند و هرکس که مخالفت کند سرش از تنش جدا سازند. در واقع اسماعیل صفوی به نام پشیبانی از مذهب شیعه اثنی عشری یا دوازده امامی نه تنها مردم ایران را غرق در خرافات و موهومات مذهبی شیعه نمود، بلکه با زیر پا نهادن کلیه اصول و اعتبار انسانی به اختلافات ریشه دار میان مذاهب مختلف اسلام دامن زد و آنرا یکی از اهداف مبارزه بر علیه اندیشیدن و تفکر در حیطه یکتاپرستی نمود.
اسماعیل صفوی بعد از تصرف تبریز اعلام میکند که از این پس مذهب مردم تحت فرمان من شیعه دوازده امامی است، هر کس اصول این مذهب جدید را قبول نداشته باشد از دم تیغ خواهد گذشت. او در مقابل مردم تبریز چنین گفت: مرا باین کار واداشته اند، خدای عالم و ائمه ی معصومین همراه من هستند، من از هیچکس باک ندارم، به توفیق الله تعالی اگر رعیت حرفی بگوید شمشیر میکشم و یک تن را زنده نمیگذارم. در کتاب سفرنامه ونیزیان در ایران آمده است که: با آنکه تبریزیان هیچ مقاومتی نکردند، بسیاری از مردم شهر را قتل عام نمودند، و تمام این خونریزی ها و جنایت به صرف هواداری و پذیرش مذهبی بنام شیعه صورت میگرفت. در واقع با تاسیس حکومت مذهبی صفویه، مذهب شیعه بی مرکز به شیعی زیر کنترل روحانیت و حکومت تبدیل گردید و آموزه های مذهبی آن هر روز سیاسی تر گردید. مفهوم تازه ای از مجتهد پدید آمد. مجتهد در تشیع به معنای سید است، اما بر اساس آنچه که نعمت الله جزایری شاگرد شیخ باقر مجلسی در کتاب الانوار النعمانتیه شرح داده: مجتهد، یعنی وارث پیامبر و خلیفه الله و قائم به امر خدا که زبان او سخن الهی را بیان میکند، و بدین ترتیب مجتهد متولی اخلاقی و هنجارهای اجتماعی مردم گشت و مشروع ترین مقام را برای تدبیر شئوون دنیوی و آخروی را یافت و شفای جامعه از همه بیماریهای این جهانی و آنجهانی در دستان او قرار گرفت. هر چند که به کمک و مساعدت همین مجتهدین بود که قتل عام سنیان در ایران شدت یافت و جنگ شیعه و سنی بطور رسمی در ایران و بالطبع کشورهای همسایه راه افتاد و شکاف عظیمی در جوامع کشورهای مسلمان منطقه بوجود آمد و حداقل ایران را به قهقهرای و اختناق شش قرنی کشانید، حتا امپراتوری عثمانی را از فرهنگ تساهل بایزید دوم به تصلب و استبداد سلیم دوم رسانید. کتاب عالم آرای صفوی که در طرفداری از خاندان صفویه نوشته شده مینویسد: اسماعیل فرمود از هر خانه ای یک پشته ی چوب بیآورید، هیزم بسیار جمع نمودند، هر کس که علی ولی الله میگفت، شاه او را ملازم خود میکرد و هر کس که نمیگفت او را در آتش میانداختند و میسوخت. بنا بر گفته حسن روملو: عده ی کسانیکه اندک اطلاعاتی از الهیات و فقه داشتند بسیار کم بود و تعداد کتبی که در این موضوعات در دست بود نیز قلیل. این خبر از آن حکایت دارد که در آن زمان تشیع تنها بعنوان یک پرچم سیاسی علیه فرمانروایان سنی قبلی بکار برده میشد. پس از آنکه سلطان سلیم اول، پادشاه عثمانی شیعیان آسیای صغیر را قتل عام نمود، به اسماعیل نیز اعلان جنگ کرد و لشکریان وی را در رجب سال 920 هجری در دشت چالداران شکست داد و آسیای صغیر را از دست صفویان خارج نمود.
در قرن دهم هجری سلسله صفویه، دیگر عقیده تصوف و ساده زیستی در آن دچار فساد کامل گشته بود و از همه افکار آن فقط تعصبات شیعی باقی مانده بود که به مثابه لفافه ی عقیدتی در جنگها علیه دولتهای سنی بکار گرفته میشد. اسماعیل که تا پیش از شکست چالداران خود را ذات مقدس فوق بشری تائید شده به امدادهای غیبی امامان شیعه می پنداشت و خیال میکرد مادر گیتی فقط یک ذات پاک زائید و آنهم اوست، و همواره تصریح میکرد که مادرم فاطمه و پدرم علی و من امامی از دوزاده امام هستم، وقتی در صحنه جنگ چالداران تیر خورد و نقش زمین شد و مرگ تحقیر آمیز را به چشمانش دید، چنان دچار رعب و هراس گردید که کل ساختمان خود شیفتگی و نخوتش بیکباره فرو ریخت و متوجه شده که فردیست مانند دیگران و تمام آن افسانه و القابی که مریدانش به او داده بودند کمترین پشیزی ارزش ندارد. فاصله دراز چالداران تا درگزین همدان را یک منزل تاختن نه نشانه ی دلیریست و نه نشانه بی باکی، بلکه نشانه ی ضعف شخصیت و وحشت است. تمام قدرت افسانه ای او برق شمشیر آخته قزلباشان خونریز بود، و او در تصورات خام مذهبی خود غرق شده و خود را جانشین خدا بر روی زمین می پنداشت، البته این تصوراتیست که تمام رهبران این مذهب در طول تاریخ بدان مبتلا بوده اند. احمد قمی در خلاصه التورایخ صفحه154 مینویسد: میرزا شاه حسین اصفهانی، بعد از شکست چالداران چون روحیه اسفناک اسماعیل را دید بدو ترغیب لهو و لعب و ارتکاب به شرب نمود و اسماعیل هم به مدت ده سال بدان اشتغال داشت و هرگز فکر امام شدن و کشورگشائی به مغزش خطور نکرد. او دیگر علاقه به پی گیری رسالت موهومی که در زیر سایه شمشیر قزلباشان در زمان تصرف تبریز بدان مفتخر بود نداشت و همه ساعات شبانه روز را با میگساری و لواط در دشتهای دور از پایتخت در چادرها میگذارند و نهایتا هم در سن سی و هفت سالگی در گذشت.

مه آفريد امير خسروي در زندان اوين اعدام شد

حکومت با اعدامهاي اخير، مذبوحانه از طناب دار و چوبه هايي که لرزيده اند، دفاع ميکند!

بدون اطلاع به وکيل پرونده و به خانواده محکوم به اعدام، او را امروز در اوين اعدام کردند.
اين هفتمين اعدام در يک هفته گذشته بود. جمهوري اسلامي ايران در شرايطي که جنبش عليه اعدام و جنبش بخشش به عنوان بخشي از اين جنبش در ايران، جان تعداد زيادي را نجات داده و چوبه هاي دار حکومتي را لرزانده است، ميکوشد با اعدام متهميني که اتهام اختلاس هاي ميلياردي بر بالاي سرشان است، از پديده اعدام در ايران دفاع کند.
امروز شنبه سايت دادستاني تهران اعلام کرد که در زندان اوين مه آفريد امير خسروي را اعدام کرد. در سايت دادستاني تهران چنين آمده است:
"حکم محکومیت به اعدام محکوم‌علیه زندانی مه‌ آفرید امیرخسروی فرزند منصور، که از بابت افساد فی‌الارض از طریق شرکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور با تبانی و فساد در شبکه بانکی و توسل به روش‌های متقلبانه و مجرمانه و اخذ میلیاردها تومان وجوه غیرقانونی و شرکت در پولشویی و پرداخت رشوه، به اعدام محکوم و حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید شده بود، سحرگاه روز شنبه سوم خرداد ماه ۱۳۹۳ در محل زندان اوین اجرا شد."
احکام اعدام بهداد بهزادی معاون حقوقی شرکت آریا، ایرج شجاعی معاون منابع مالی گروه امیرمنصور آریا و سعید کیانی رضا زاده رئیس بانک صادرات شعبه گروه ملی اهواز، از بهمن ۱۳۹۱ صادر شده است که بيم آن ميرود اين احکام نيز بزودي اجرا شوند.
اعدام در زندانهاي مختلف در ايران در هفته گذشته ادامه داشت و اخباري که به بيرون درز کرده حاکي از اعدام حداقل ۶ نفر در هفته گذشته است.
اعدام در رجايي شهر
در هفته گذشته همچنين در روز دوشنبه ۵ زندانی متهم به قتل در محوطه زندان رجایی شهر کرج از طریق چوبه دار اعدام شدند.
طی روز یک‌شنبه ۲۸ اردیبهشت ماه ۸ تن از زندانیان متهم به قتل در زندان رجایی شهرکرج جهت اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل شدند از این تعداد ۳ نفر با گرفتن مهلت از شکات پرونده برای پرداخت دیه به سلول‌های خود بازگشتند و حکم اعدام در خصوص ۵ نفر دیگر به مورد اجرا در آمد.
اعدام يک نفر در زندان مشهد.
روز سه شنبه مردی که همسرش را در مشهد به قتل رسانده بود، در زندان مرکزی مشهد، اعدام شد.
همزمان با اين اعدامها در سراسر ايران، ۱۰ نفر در پاي چوبه دار بخشيده شدند. اين بيانگر يک جنبش عظيم و گسترده در ايران عليه اعدام است. .
با اعدام مه آفريد خسروي، فردي در ايران اعدام ميشود که متهم به اختلاس مالي بسيار گسترده است و در عين حال در جريان دادگاهش بارها از مقامات بالاي حکومت اسلامي حرف زده و پاي نمايندگان مجلس و چهره‌هایی چون پور محمدي، محسن رضایی و رستم قاسمی و داماد اژه اي و... نیز به میان آمده است.
وکیل مدافع او بارها دادگاه و دادستانی را متهم کرد که شرایط محکمه را امنیتی کرده‌اند و به شاهدان و متهمان برای تغییر حقایق پرونده فشار می‌‌آورند.
مه‌آفرید خسروی در یکی از دفاعیات خود گفته بود: «یک‌سری از افراد پشت نظام سنگر گرفته‌اند و به اسم نظام دارند سوء استفاده می‌کنند. این افراد به اسم نظام پول می‌گیرند و رشوه می‌دهند و رشوه می‌گیرند.»
آنچه که معلوم است در دعواهاي جناحي و دعواي بين دزدان، فعلا تعدادي را قرباني ميکنند.
کميته بين المللي عليه اعدام، اين هفت مورد اعدام از جمله اعدام مه آفريد را قتل عمد دولتي ميداند و آن را محکوم ميکند. در شرايطي که جنبش بخشش در ايران چوبه هاي دار را لرزانده است و همزمان در همين هفته بيش از ۱۰ نفر بخشوده شده اند، حکومت ميکوشد با اين اعدامها از پديده اعدام و طناب دار در ايران دفاع کند.
کميته بين المللي عليه اعدام از همگان دعوت ميکند با دامن زدن به يک جنبش گسترده تر در ايران عليه اعدامها به ميدان آمده و براي نجات جان همه محکومين به اعدام تلاش کنند.
کميته بين المللي عليه اعدام 

Wednesday, May 21, 2014

برگی از جنایت های وحشیانه جمهوری اسلامی

الله قلی جهانگیری از رهبران جنبش دهقانان فارس و اصفهان بود که همراه تعدادی از همرزمانش در کوه حاجیلو در منطقه کلاه قاضی اصفهان به محاصرۀ نیروهای رژیم جمهوری اسلامی در آمده و در شامگاه روز بیست وچهارم بهمن سال 1362 ، پس از یک درگیری بیست ساعته، رژیم به کالبد بی جان او دست یافت. از روز بعد از کشته شدن الله قلی جهانگیری، پیکر بی جان او در چند زندان به نمایش گذاشته شد. و پس از آن، رژیم برای زهرچشم گرفتن از مردم منطقه و برای قدرت نمائی، جنازه او را هرروز در شهرها و روستاهای منطقه عشایرنشین استانهای اصفهان، فارس و کهگلویه بویراحمد به صلیب کشیده و اهالی را برای دیدن او به صف می کردند. عدم حضور در کنار پیکر به صلیب کشیده شده و یا آویزان شده الله قلی از سوی گزمگان استبداد گناهی نابخشودنی و موجب دستگیری و اذیت و آزار مردم می شد. سر انجام پس از مدتی آدرس محل دفن او که واقع در دارالرحمه شیراز قسمت اعدامی هاست به خانواده او داده شد

Saturday, May 17, 2014

برگی از جنایات جمهوری اسلامی

۱۳۵۹ - بانوی ۵۸ ساله‌ای به جرم غارت بیت المال، و ترویج فساد و فحشا در زندان اوین شهر تهران درگونی پیچیده و به دار کشیده شد
ولی‌ او که بود؟ فرخ رو پارسا متولد سال ۱۳۰۱ بود. بانویی با یک
زندگی پر افتخار، و سرنوشتی غم انگیز. او عمری برای برابری زنان مبارزه و تلاش کرد، و اولین زن ایرانی بود که به وزارت رسید، و پایه گذار یکی از معروف ترین دانشگاههای ایران شد، و اولین زنی بود که برای اولین بار به مجلس شورای ملی راه یافت
روزی که با لباسی خاکستری و روسری وارد دادگاه شد وحاضرین با فریاد و شعارهای خصمانه و دشنام و تمسخر از او استقبال کردند او گفت:‌من به عدالت مردم مملکتم معتقدم. محاکمه او در دادگاه انقلاب ۹ جلسه طول کشید، محاکمه ای که او وکیل و حق تجدید نظر نداشت و بدین گونه سرنوشت بانو پارسا به دار آویخته شدن در محوطه زندان اوین
بود، و زندگی اش با سه تیر خلاص پایان یافت
او در بخشی از وصیت نامه خود که در زندان اوین و در آخرین شب
زندگی اش نوشته شده می گوید: میدانم و وجدانم راضی است که گناهانی که در کیفر خواست به من نسبت داده شده و در مواردی که ذکر شده مرتکب نشده ام...دادگاه بین زنان و مردان تفاوت زیادی میگذارد که امیدوارم آتیه برای زنان ایران بهتر از این باشد

۱۲ سال زندگي در سايه مرگ

کبرا رحمانپور و سرگذشت اش در رسانه هاي کشور پرو
او يک زن است از تبار محکومين به اعدام، او ۱۲ سال را با کابوس اعدام با طناب دار خوابيد و بلند شد، زندگي کرد و آرزو کرد که از اين مرگ وحشتناک نجات يابد. در نهايت از مرگ نجات يافت. او دليل نجات خود را فعاليت پشت ديوارهاي بلند زندان مي داند، فعاليت هايي که از عروس سياه بخت يک چهره ساخت در ايران و در دنيا!
۱۲ سال در انتظار مرگ، بدليل اتهام به قتل مادر شوهر
او را عروس سياه نام نهادند،. سلام اسم من کبرا رحمانپور است.
او در زندان اوين و زندانهاي ديگر بوده. او شاهد اعدام هم بنديهاي خود بوده ، او از خونين ترين روزها حرف ميزند. روزهايي که بسياري را اعدام ميکردند.
ميگويد : من فقط يک قدم با مرگ فاصله داشتم.
از سلول خود نوشت، جهنم در مقايسه با سلولي و وضعيتي که ما در آن هستيم، بهشت است.
من شکنجه شدم، من رنج بردم، من لرزيدم و ترسيدم، از وحشت اعدام با جرثقيل ، من به دنيا متوسل شدم و گفتم کمک کنيد مرا نکشند من از جرثقيل ميترسم.
اينک ۱۱ ماه است که آزاد شده است. کار ميکند، در خيابانهاي تهران راه ميرود و هواي شهر را استنشاق ميکند.
او در يک خانه دو اطاقه با مادر و برادران خود زندگي ميکند. پدرش که سالهاي دوندگي کرد و براي نجات فرزندش کوشيد چند ماه بعد از آزادي کبرا سکته کرد و در راه رسيدن به بيمارستان جان باخت. يک برادر معلول ذهني دارد و همواره مادرش مراقب اين فرزند معلول در خانه بوده است.
او ۱۲ سال پشت ميله هاي زندان بوده و عواقب پاک نشدني در اين دوره در ذهنش حک شده . او ميگويد اين عواقب پاک نشدني هستند، مرا در روز و شب خاطراتي همراهي ميکنند که روي آنها کار نشده است.
اين خاطرات در خوابهايم مرا همراهي ميکنند . از اعترافات اجباري، از اعدامها، از روابط همجنسگرايانه در زندان و از تجاوز زنان زندانبان به دختران جوان در زندان ، از سنگسار و از همه فجايع ميگويد.
او از زناني ميگويد که بدلايلي که براي ما بسيار جزيي است ، همچون عدم رعايت حجاب کارشان به زندان و شلاق کشيده ميشد.
او از سلول انفرادي قبل از اعدام ميگويد چرا که خودش نيز حداقل دوبار به اين سلولها وارد شده بود، از آخرين شبي که در کنار هم بنديها بودند، محکومين به اعدامي که شب آخر بايد در بغل کسي ميخوابيدند چون ميترسيدند، و در سپيده دم آنها را ميبردند و ديگر هرگز باز نمي گشتند.
او با لحني جدي ميگويد. اما توجه کنيد بيرون زندان مبارزه و اعتراض عليه اعدام ما زنان وجود داشت . اينرا مي شنيديم.
سپس از کميته بين المللي عليه اعدام و مينا احدي اسم ميبرد ، از فيلمسازان و هنرمندان در ايران و نهادهاي حقوق بشري حرف ميزند که کمک ميکردند.
او آزاد شده است. در مورد واقعه اي که باعث شد به اعدام محکوم شود، ميگويد ، من در خانه آنها کار ميکردم و بعد از مدتي با پسر بزرگ اين خانواده که بسيار مسن تر از خودم بود، ازدواج کردم، سپس در يک نزاع خانوادگي و بعد از اينکه خواستند مرا بيرون کنند، مجددا به خانه برگشتم و مادر شوهرم با چاقو بمن حمله کرد و من در جريان دفاع از خودم يک ضربه زدم، او کشته شد. و من در دادگاه به اعدام محکوم شدم.
زندان اوين از سوي نهادهاي حقوق بشري به جهنم توصيف شده و در اينجا اعدامهاي زيادي اتفاق افتاده است در ايران اعدام بسيار گسترده است . مرکز اسناد حقوق بشر ميگويد در سال ۲۰۱٣ در ايران ۶۲۴ نفر اعدام شده اند و در سال ۲۰۱۲ بنا به گفته اين مرکز ۵۲۲ نفر بنا به گفته سازمانهاي مدافع حقوق بشر اعدامها به اتهاماتي نظير بي خدايي، دشمني با خدا يا تهديد امنيت ملي ، ارتداد، فعاليت سياسي، و يا قتل، مواد مخدر، همجنسگرايي و يا نقد به حکومت و وبلاگ نويسي و غيره اتفاق مي افتد. اعدام يا در ملا عام يا زندان است با طناب دار و د رمواردي با جرثقيل بزرگي که به محل اعدامهاي علني مي آورند.
در ايران سنگسار هم ميشده و او ميگويد طبعا اعتراض شد و اين روش از کشتار بسيار کم شد. او زناني را هم ديده که بعدا سنگسار شده اند در همان زنان اوين.
در دنيا کشورهاي چين و امريکا و عربستان سعودي و غيره علاوه بر ايران در صدر جدول اعدامها هستند.
اعتراض به اعدامها زياد است. در ماه اوريل ۲۰۱۴ مادر يک نفر که کشته شده بود با زدن يک سيلي به گوش قاتل فرزندش او را بخشيد. قاتل بلال عبدالله از مرگ نجات يافت. بعد از خوردن يک سيلي از سوي سامره علي نژاد، پدر و مادر داغدار طناب را از گردن او باز کردند و اين يک ثانيه در دنيا انعکاس يافت يک ثانيه بسيار تکان دهنده و عجيب و اين مادر گفت، شما چگونه ميتوانيد يک خطا را با همان خطا پاسخ دهيد.
در مورد زندانيان در ايران فيلم ساخته ميشود و تهمينه ميلاني در مورد زنان زنداني فيلم ساخته است.
مردم با جمع کردن پول و رسيدگي به امورات ديگر سعي ميکنند جان افراد را نجات دهند و کبرا بارها شاهد اين فعاليتها شاهد بوده است.
در خانه کوچک کبرا و بر روي ديوار چند عکس خانوادگي و عکس کوچکي در قاب عکسي زيبا وجود دارد که با چشم هاي نگران دنيا را مي نگرد . او پدر کبرا است که چند ماه قبل درگذشت.
کميته بين المللي عليه اعدام از جمله اولين کمپين هايي که اعلام کرد کمپين نجات کبرا رحمانپور و کمپين نجات افسانه نوروزي، شهلا جاهد و فاطمه حقيقت پژوه بود. متاسفانه شهلا و فاطمه اعدام شدند و افسانه و کبرا خوشبختانه نجات يافتند. در مورد زندگي و تجارب اين زنان بايد بيش از اينها نوشت. ما هنرمندان و نويسندگان و دست به قلم ها را دعوت ميکنيم در مورد تجارب اين زنان و همه زندانيان بنويسند و اين تجارب را به تصوير بکشند. اين بخشي از تاريخ مبارزه عليه اعدام در ايران است.
کميته بين المللي عليه اعدام 

Sunday, May 11, 2014

اعدام یک زن در زندان رجایی شهر کرج

خبرگزاری هرانا – سحرگاه روز شنبه یک زن متهم به قتل در زندان رجایی شهرکرج از طریق چوبه دار اعدام شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سحرگاه روز شنبه ۲۰ اردیبهشت ماه یک زن زندانی به اتهام قتل در محوطه زندان رجایی شهر کرج از طریق چوبه دار اعدام شد.
این زن که بهجت نام داشت متهم بود به همراه مردی بنام محمد جعفری، همسر خود را به قتل رسانده است.
گفتنی است محمد جعفری ۱۰ ماه پیش در زندان رجایی شهرکرج از طریق چوبه دار اعدام شده بود.
این زن از زندان ورامین به زندان رجایی شهرکرج منتقل شده بود و این سومین باری بود که به پای چوبه دار می‌رفت.
روز پنج‌شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه چهار مرد نیز از بندهای ۱ و ۶ زندان رجایی شهر به سلول انفرادی منتقل شدند که با اخذ رضایت از شکات پرونده به سلولهای خود بازگشتند.
لازم به ذکر است برخی منابع حقوق بشری از اعدام ۱۱ نفر در زندان رجایی شهرکرج خبردادند که طبق گزارشاتی که بدست خبرگزاری هرانا رسیده تا لحظه تنظیم این خبر تنها یک اعدام در این زندان تایید می‌گردد.

Friday, May 2, 2014

عقاب

عقاب می تواند 70 سال زندگی کند »
اما ...
به 40 سالگی که می رسد چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند.
نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود
شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز... برای عقاب دشوار می گردد.
آنگاه عقاب می ماند و یک دو راهی:
اینکه بمیرد
و یا اینکه یک روند دردناک تغییرات را برای 150 روز تحمل کند
و این روند مستلزم آن است که به قله یک کوه پرواز کرده و آنجا بنشیند
در آنجا نوک خود را به صخره یی می کوبد تا آنجا که کنده شود
پس از آن منتظر می ماند تا نوک جدیدی به جای آن بروید ، و بعد از آن چنگالهایش را از جا در می آورد.پس از آنکه چنگال جدید رویید ، عقاب شروع به کندن پرهای کهنه اش می کند
و پس از گذشت 5 ماه عقاب پرواز تولد مجدد را انجام می دهد و مدتها زندگی خواهد کرد...برای 30 سال دیگر.چرا تغییر لازم است؟.... بسیار می شود که برای زیستن نیاز است تغییری را ایجاد کنیم...گاهی اوقات نیاز داریم از شر خاطرات و عادات کهنه و سنتهای نادرست گذشته رها شویم