Saturday, May 17, 2014

۱۲ سال زندگي در سايه مرگ

کبرا رحمانپور و سرگذشت اش در رسانه هاي کشور پرو
او يک زن است از تبار محکومين به اعدام، او ۱۲ سال را با کابوس اعدام با طناب دار خوابيد و بلند شد، زندگي کرد و آرزو کرد که از اين مرگ وحشتناک نجات يابد. در نهايت از مرگ نجات يافت. او دليل نجات خود را فعاليت پشت ديوارهاي بلند زندان مي داند، فعاليت هايي که از عروس سياه بخت يک چهره ساخت در ايران و در دنيا!
۱۲ سال در انتظار مرگ، بدليل اتهام به قتل مادر شوهر
او را عروس سياه نام نهادند،. سلام اسم من کبرا رحمانپور است.
او در زندان اوين و زندانهاي ديگر بوده. او شاهد اعدام هم بنديهاي خود بوده ، او از خونين ترين روزها حرف ميزند. روزهايي که بسياري را اعدام ميکردند.
ميگويد : من فقط يک قدم با مرگ فاصله داشتم.
از سلول خود نوشت، جهنم در مقايسه با سلولي و وضعيتي که ما در آن هستيم، بهشت است.
من شکنجه شدم، من رنج بردم، من لرزيدم و ترسيدم، از وحشت اعدام با جرثقيل ، من به دنيا متوسل شدم و گفتم کمک کنيد مرا نکشند من از جرثقيل ميترسم.
اينک ۱۱ ماه است که آزاد شده است. کار ميکند، در خيابانهاي تهران راه ميرود و هواي شهر را استنشاق ميکند.
او در يک خانه دو اطاقه با مادر و برادران خود زندگي ميکند. پدرش که سالهاي دوندگي کرد و براي نجات فرزندش کوشيد چند ماه بعد از آزادي کبرا سکته کرد و در راه رسيدن به بيمارستان جان باخت. يک برادر معلول ذهني دارد و همواره مادرش مراقب اين فرزند معلول در خانه بوده است.
او ۱۲ سال پشت ميله هاي زندان بوده و عواقب پاک نشدني در اين دوره در ذهنش حک شده . او ميگويد اين عواقب پاک نشدني هستند، مرا در روز و شب خاطراتي همراهي ميکنند که روي آنها کار نشده است.
اين خاطرات در خوابهايم مرا همراهي ميکنند . از اعترافات اجباري، از اعدامها، از روابط همجنسگرايانه در زندان و از تجاوز زنان زندانبان به دختران جوان در زندان ، از سنگسار و از همه فجايع ميگويد.
او از زناني ميگويد که بدلايلي که براي ما بسيار جزيي است ، همچون عدم رعايت حجاب کارشان به زندان و شلاق کشيده ميشد.
او از سلول انفرادي قبل از اعدام ميگويد چرا که خودش نيز حداقل دوبار به اين سلولها وارد شده بود، از آخرين شبي که در کنار هم بنديها بودند، محکومين به اعدامي که شب آخر بايد در بغل کسي ميخوابيدند چون ميترسيدند، و در سپيده دم آنها را ميبردند و ديگر هرگز باز نمي گشتند.
او با لحني جدي ميگويد. اما توجه کنيد بيرون زندان مبارزه و اعتراض عليه اعدام ما زنان وجود داشت . اينرا مي شنيديم.
سپس از کميته بين المللي عليه اعدام و مينا احدي اسم ميبرد ، از فيلمسازان و هنرمندان در ايران و نهادهاي حقوق بشري حرف ميزند که کمک ميکردند.
او آزاد شده است. در مورد واقعه اي که باعث شد به اعدام محکوم شود، ميگويد ، من در خانه آنها کار ميکردم و بعد از مدتي با پسر بزرگ اين خانواده که بسيار مسن تر از خودم بود، ازدواج کردم، سپس در يک نزاع خانوادگي و بعد از اينکه خواستند مرا بيرون کنند، مجددا به خانه برگشتم و مادر شوهرم با چاقو بمن حمله کرد و من در جريان دفاع از خودم يک ضربه زدم، او کشته شد. و من در دادگاه به اعدام محکوم شدم.
زندان اوين از سوي نهادهاي حقوق بشري به جهنم توصيف شده و در اينجا اعدامهاي زيادي اتفاق افتاده است در ايران اعدام بسيار گسترده است . مرکز اسناد حقوق بشر ميگويد در سال ۲۰۱٣ در ايران ۶۲۴ نفر اعدام شده اند و در سال ۲۰۱۲ بنا به گفته اين مرکز ۵۲۲ نفر بنا به گفته سازمانهاي مدافع حقوق بشر اعدامها به اتهاماتي نظير بي خدايي، دشمني با خدا يا تهديد امنيت ملي ، ارتداد، فعاليت سياسي، و يا قتل، مواد مخدر، همجنسگرايي و يا نقد به حکومت و وبلاگ نويسي و غيره اتفاق مي افتد. اعدام يا در ملا عام يا زندان است با طناب دار و د رمواردي با جرثقيل بزرگي که به محل اعدامهاي علني مي آورند.
در ايران سنگسار هم ميشده و او ميگويد طبعا اعتراض شد و اين روش از کشتار بسيار کم شد. او زناني را هم ديده که بعدا سنگسار شده اند در همان زنان اوين.
در دنيا کشورهاي چين و امريکا و عربستان سعودي و غيره علاوه بر ايران در صدر جدول اعدامها هستند.
اعتراض به اعدامها زياد است. در ماه اوريل ۲۰۱۴ مادر يک نفر که کشته شده بود با زدن يک سيلي به گوش قاتل فرزندش او را بخشيد. قاتل بلال عبدالله از مرگ نجات يافت. بعد از خوردن يک سيلي از سوي سامره علي نژاد، پدر و مادر داغدار طناب را از گردن او باز کردند و اين يک ثانيه در دنيا انعکاس يافت يک ثانيه بسيار تکان دهنده و عجيب و اين مادر گفت، شما چگونه ميتوانيد يک خطا را با همان خطا پاسخ دهيد.
در مورد زندانيان در ايران فيلم ساخته ميشود و تهمينه ميلاني در مورد زنان زنداني فيلم ساخته است.
مردم با جمع کردن پول و رسيدگي به امورات ديگر سعي ميکنند جان افراد را نجات دهند و کبرا بارها شاهد اين فعاليتها شاهد بوده است.
در خانه کوچک کبرا و بر روي ديوار چند عکس خانوادگي و عکس کوچکي در قاب عکسي زيبا وجود دارد که با چشم هاي نگران دنيا را مي نگرد . او پدر کبرا است که چند ماه قبل درگذشت.
کميته بين المللي عليه اعدام از جمله اولين کمپين هايي که اعلام کرد کمپين نجات کبرا رحمانپور و کمپين نجات افسانه نوروزي، شهلا جاهد و فاطمه حقيقت پژوه بود. متاسفانه شهلا و فاطمه اعدام شدند و افسانه و کبرا خوشبختانه نجات يافتند. در مورد زندگي و تجارب اين زنان بايد بيش از اينها نوشت. ما هنرمندان و نويسندگان و دست به قلم ها را دعوت ميکنيم در مورد تجارب اين زنان و همه زندانيان بنويسند و اين تجارب را به تصوير بکشند. اين بخشي از تاريخ مبارزه عليه اعدام در ايران است.
کميته بين المللي عليه اعدام 

No comments:

Post a Comment